کولاکوفسکی، فیلسوف لهستانی درگذشت

لشک کولاکوفسکی فیلسوف نامی لهستانی روز جمعه ۱۷ ژوئیه در ۸۱
سالگی در بریتانیا درگذشت.
بن مایهی تفکر فلسفی او آزاداندیشی، مداراجویی و جستجوی معنویت بود.
کولاکوفسکی یکی از آخرین فیلسوفان بزرگ بود که در نیمهی دوم قرن بیستم بر تفکر
فلسفی و حیات اجتماعی غرب تأثیر عمیقی باقی گذاشت.
لشک کولاکوفسکی در سال
۱۹۲۷ در شهر "رادوم" در مرکز لهستان کنونی متولد شد.
دوازده ساله بود که نیروهای ارتش هیتلری و ارتش اتحاد شوروی (سابق) از دو سو به
میهن او حمله کردند. پلیس مخفی هیتلر (گشتاپو) پدر او را دستگیر کرد و به قتل
رساند.
کولاکوفسکی پس از جنگ جهانی دوم و با برپایی "نظام سوسیالیستی" در
میهنش لهستان، در دانشگاههای لودز و ورشو، به تحصیل فلسفه پرداخت. او پس از پایان
تحصیلات دانشگاهی، بین سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۸ به تدریس در رشته فلسفۀ تاریخ در
دانشگاه ورشو مشغول شد.
در این سالهایی که بر آن داغ "نبرد ایدئولوژیک" خورده بود، کولاکوفسکی از
سخنگویان اصلی "مارکسیسم – لنینیسم" سنتی (ارتودوکس) به شمار میرفت و به عنوان
"فیلسوفی متعهد" خود را وقف بنای "جامعه سوسیالیستی" کرده بود.
مارکسیسم، کارپایهای برای جوامع بسته
کولاکوفسکی در پایان دهه ۱۹۵۰ با مطالعۀ همهجانبهی مارکسیسم و سنجش انطباق آن
در عمل در "اردوگاه سوسیالیستی"، به کاستیهای بزرگ مارکسیسم در تبیین جامعه و
هدایت آن پی برد. او قبل از هر چیز دریافت که این نظام ایدئولوژیک برای آزادی انسان
و فردیت مستقل او ارزشی قائل نیست، و او را بیش از مهرهای در دستگاه عظیم اجتماع
نمیخواهد.
کولاکوفسکی به مطالعات و تحقیقات دامنهداری در زمینه نظامهای
توتالیتر (تام گرا) دست زد، و به این نتیجه رسید که مارکسیسم بسیاری از عناصر این
نظام غیرانسانی را در خود پنهان کرده است.
کولاکوفسکی در سال ۱۹۶۶ به جرم
دفاع از آزادی بیان و انتقاد علنی از کمونیسم از حزب کمونیست لهستان اخراج شد و
چندی بعد از تدریس در دانشگاه ورشو نیز محروم شد.
او به خاطر فشارهای
گوناگون، در سال ۱۹۶۸ لهستان را ترک کرد، نخست به پاریس و سرانجام به بریتانیا رفت.
او در دانشگاه اکسفورد و سپس در دانشگاههای آمریکایی ییل و برکلی به تدریس
فلسفه ادامه داد.
از جزم اندیشی تا تبلور معنویت
کولاکوفسکی که در جوانی شیفتهی آرمانی انقلابی بود، با تلاشی شخصی و دلیرانه خود را از بند جهانبینیهای جزمآلود رها کرد و شوق این رهایی را در آثار خود بازتاب داد.
با این درک تازه بود که او با شجاعت نوشت: «مارکسیسم بزرگترین خیالبافی قرن
بیستم است.»
کولاکوفسکی در عین فاصلهگیری از مارکسیسم، هم کارشناس عمیق
این دکترین فلسفی باقی ماند و هم مدافع پیگیر دموکراتیزه کردن جوامع مدرن، بدون
نیاز به مارکسیسم.
او اظهار داشت که برای رسیدن به جامعهای بازتر و عادلانهتر به مارکسیسم هیچ
نیازی نیست.
مارکسیسم، ایدئولوژی دیروز
کولاکوفسکی در فرایند تحولاتی که در ایدئولوژی مارکسیسم و نظام کمونیستی به
وجود آمد، نقش فعال و سازندهای ایفا کرد، به ویژه در جنبشهای اصلاحطلبانه و
اعتراضی که پس از جنگ جهانی دوم در اروپای شرقی آغاز شد و سرانجام پس از گذشت نزدیک
به نیم قرن، به فروپاشی نظام کمونیستی در این کشورها انجامید.
کولاکوفسکی
در دوران آخر زندگی خود بر افول معنویت و ارزشهای اخلاقی در غرب معاصر غبطه
میخورد. عقیده داشت که جهان با بحران عقلانیت و جستجوی معنای واقعی زندگی، رو به
رو شده و به پایگاهی معنوی نیازمند است تا هستی او را از سقوط به قعر ابتذال نجات
دهد.
از کولاکوفسکی علاوه بر چند کتاب و مقاله، اثر بسیار مهم و انتقادی او
به نام "جریانهای اصلی در مارکسیسم" به ترجمۀ دکتر عباس میلانی، به فارسی ترجمه
شده است.
روز جمعه ۱۷ ژوئیه پارلمان لهستان با یک دقیقه سکوت، یاد لشک
کولاکوفسکی راگرامی داشت.