کیارستمی Juliette Binoche

در جشنواره کن  که هنوز دارد به کار خود ادامه میدهد.. دیروز آخرین ساخته عباس کیارستمی برنده نخل طلایی جشنواره کن با نام کپی برابر اصل به نمایش گذاشته شد.

البته این فیلم به عنوان نماینده ایرانی پخش نشد... این اولین بار است که آقای کیا رستمی از هنر پیشه حرفه ای

( Juliette Binoche) استفاده میکند.

آقای کیارستمی با همان سبک و امضا قبلی خود این فیلم را ساخته و به گفته خودش برای ایشان فرقی نمیکند که فیلمشو در کدام کشور یا با چه هنر پیشه ای بسازد ایشان سبکه خودش  دارند و این نوع عوامل باعث نمیشه که سبک فیلم سازی رو عوض کند ... میشه گفت یک نوع فیلمساز اینترنشال ....

البته در گفته های خود ایشان میتوان این حرفایی که من زدم کامل تر دید...

در اینجا یکسری گفته های کوتاه برایتان میگذارم که فکر میکنم ماله دیروز باشه..

روی ادامه مطلب کلیک کنید

ادامه نوشته

مصاحبه با تیم برتون در جشنواره کن 2010

سلام بر دوستداران فیلم و سینما به ویژه طرفداران تیم برتون ،میدونم حداقل در تهران بسیارند.

این مصاحبه که چند ساعتی بیش ازش نمیگذره خیلی کوتاه و جالب است.

البته اینم بگ که آقای تیم برتون امسال به عنوان رئیس هیئت داوران در کن حضور دارند که این هم باز برای کسانی که طرفداران پرو پا قرص اقای برتون هستدند باید جالب باشد من که این طور فکر میکنم

یک نقل قول روز از Shekhar Kapur فیلم ساز هندی :

"Tim Burton to me is the Salvador Dali of filmmaking!"

نظر من هم با این فیلم ساز هندی تقریبا همسو ست شما چی؟





What is your first film memory?
It was Jason and the Argonauts.

What made you want to make films?
Watching monster movies… In Jason and the Argonauts, watching Ray Harryhausen’s creations made me want to become both an animator and/or a filmmaker.

Is there a film you never get tired of watching?
There are several. Ones you watch anytime you want. It’s strange, there’s a weird one like Where Eagles Dare; it’s a movie that everytime it’s on TV, I watch it, because there’s a mood to it, in the snow, and you have the soundtrack and the quietness… Same thing with The Omega Man. There are certain films I would watch anytime, even if I had seen them the day before.

Which scene from a film gives you the greatest sense of emotion?
I can remember when I first saw King Kong falling off the Empire State Building… I got very emotional about that! And it’s kind of the same at the end of any monster movie when they die. I always get very sad and emotional at the end of almost every monster movie!

Do you have a cult line of dialogue?
I always laugh when Charlton Heston says to the Zombies in The Omega Man : “Are you fellas really with the Internal Revenue Service?” There’s something about that line that always made me laugh!

Which film would you like to live inside?

The movies kind of create a mood… I guess any Mario Bava film. I always liked the spirit, the look of those, so I guess I would like to live in one of his films.

Which film would you show to someone if you were trying to seduce them?
Well, I remember going on at a date in a drive-in, one of the first dates I ever had, and there was a double bill of Clockwork Orange and Deliverance… So I wouldn’t suggest that! It didn’t work very well!

In which other filmmaker’s skin would you like to spend a few hours?
I guess it would be people I never knew or met but whose films I liked, like I would have loved to have known Mario Bava, what he was like, because I like his films very much. So I guess I’ll never have the opportunity to meet somebody like that.

Which actor or actress would you have liked to direct?
In history? I’ve always had a real soft spot for Peter Lowry or Boris Karloff... But I’ve been lucky to be able to have people I admired, like Christopher Lee.

Which book would you like to adapt?
I think books are quite difficult to adapt. It has to be a book that you think is very good. I would be very leery of adapting a book that I liked. But even if I did like it, I wouldn’t want to adapt it.

Which film ending would you most like to change?
Maybe The Sound of Music, I would kill them all off at the end. The whole family!

In your opinion, which event or invention created a before and an after in the history of cinema?
Like sound and colour? Any time a new technology is invented, there’s a before and an after. But I don’t agree with things like saying 3D is a turning-point, because I don’t think it’s the only tool. Even when colour came in, I still like to do black and white. There are so many elements, so many tools, it’s great that they’re all there. It’s like animation: when computer animation came in, they stopped doing drawn animation. And luckily, even after computers, there are still drawers in animation. So it’s best to not think too much about before and afters in my opinion.

In your opinion, just how far can cinema go?

The great think is, it’s all about emotion and story... That was there at the beginning and that will be there at the end, no matter what the technology is. That’s the great thing about it: it’s always got a very simple, kind of human purity to it. That’s a good thing. It can constantly change and everything can happen, and yet the core thing about affecting somebody stays the same, which is beautiful.

Do you have any particular ritual or obsessive behaviour connected with the Cannes Festival?
It’s just like a weird dream. So let’s just the dream happen! I think it’s best not to plan too much. Don’t you think?

What do you most like doing when you are not making films?
I like having time where I’m not doing anything. That’s the time where you actually create the most, when you’re just looking out the window or looking at a tree. It’s at those times in life that you’re just like spacing out, which is rare. So I like to have as much of that time as you can have, because I think that’s the time where you are actually doing the most work, in a strange way.

Is there any question that you would really want to ask and to whom?

I guess the whole British government, like “What’s the hell is going on”? And I think the whole country wants to know what’s going on!


این فیلم‌ها ممنوع شده‌اند!

جنجالی‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما

این فیلم‌ها ممنوع شده‌اند 

این فهرستی از ۱۰ فیلم جنجال‌برانگیز تاریخ سینما است که با نظرسنجی از منتقدان و کارشناسان فیلم توسط روزنامه ایندیپندنت منتشر شده است:


1- «پرتقال کوکی» به کارگردانی استنلی کوبریک (۱۹۷۱)

در کشورهای ایرلند، سنگاپور، مالزی، اسپانیا و کره به مدت دو دهه ممنوع شد.
یک اقتباس جنجالی از کتاب آنتونی بورخس که خود کوبریک آن را به پیشنهاد پلیس و به خاطر تهدیدهایی که بر علیه او و خانواده‌اش انجام شده بود در انگلستان به نمایش در نیاورد و این موضوع را همسرش بعد از مرگ او فاش کرد.

2- «کشتار با اره‌برقی در تگزاس» به کارگردانی تاب هوپر (۱۹۷۴)

این فیلم به دلیل تعدد سکانس های خشونت آمیز و ترسناک در کشورهای فنلاند، انگلستان، برزیل، استرالیا، آلمان، شیلی، سوئد، نروژ و ایرلند به نمایش درنیامد. فیلم بر اساس زندگی واقعی قاتلی به نام اد گین ساخته شه بود که پوست انسان می‌پوشید اما از اره برقی استفاده نمی‌کرد.

3- «جن گیر» به کارگردانی ویلیام فریدکین (۱۹۷۳)

این فیلم یکی از ترسناک ترین و جنجال برانگیزترین فیلم‌های تمام ادوار سینما است و نمایش آن در کشورهای انگلستان، مالزی و سنگاپور ممنوع شد. منتقدان استقبال بسیار گرمی از فیلم کردند و فیلم نامزد 10 جایزه اسکار و برنده دو تای آن‌ها (صدا و تدوین) شد.

4- «زندگی برایان» به کارگردانی تری جونز (۱۹۷۹)

این فیلم هم در کشورهای نروژ، ایرلند و سنگاپور ممنوع بود.
این هزل مذهبی توسط بسیاری از فعالان مذهبی تقبیح شد. در سوئد با جمله "آن‌قدر خنده‌دار است که در نروژ ممنوع شده" از ممنوعیت آن استفاده کردند.

5- «آخرین تانگو در پاریس» به کارگردانی برناردو برتولوچی (۱۹۷۳)

این فیلم در کشورهای ایتالیا، نیوزیلند، پرتقال، سنگاپور و کره جنوبی ممنوع شد.
این فیلم مشهور که نامزد دو جایزه اسکار بود، یکی از بدنام‌ترین فیلم‌های تاریخ سینماست.

6- «در جبهه غرب خبری نیست» به کارگردانی لوئیس مایلستون (1930)

در کشورهای آلمان و اتریش حدود سه دهه ممنوع اعلام شده بود.
این فیلم موفق به کسب دو جایزه اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد اما به خاطر مضامین ضدجنگ و پیام ضد آلمانی‌اش توسط هیتلر و متحدانش ممنوع شد. در نمایش بسیار کوتاه‌مدتش در سینماهای آلمان نیز نازی‌ها با رها کردن موش در سالن‌های سینما نمایش را به هم ریختند!

7- «کالیگولا» به کارگردانی تینتو براس و باب گوچیونه (1979)

در کشورهای کانادا و ایسلند به نمایش در نیامد.
داستان جنجالی امپراطوری روم و نمایش خشونت فراوان به همراه مضامین غیراخلاقی دیگر باعث شد این فیلم از جنجالی‌ترین آثار سینمایی لقب بگیرد. در این فیلم بازیگرام مطرحی مثل مالکوم مک‌داول، پیتر اوتول و هلن میرن شرکت داشتند.

8- «آخرین خانه سمت چپ» به کارگردانی وس کریون (۱۹۷۲)

در کشورهای سنگاپور، ایسلند، نیوزیلند، نروژ، آلمان غربی به نمایش در نیامده و برای 18 سال در انگلستان و بیشتر از 32 سال در استرالیا ممنوع بوده است.
این فیلم را وس کریونی ساخت که فیلم «تپه‌ها چشم دارند» او هم در فنلاند ممنوع شده بود. او را برای فیلم‌های ترسناکی مثل «کابوس در خیابان الم» و سری «جیغ» هم شهرت چشمگیری دارد.

9- «وسوسه‌ها» به کارگردانی تاد برونینگ (1932)

نمایش آن در کشورهای ایتالیا، فنلاند و ایرلند ممنوع شد.
تصمیم عجیب برونینگ برای استفاده از آدم‌های معمولی با شکل و شمایل عجیب و در هم به جای بازیگران گریم شده حسابی تماشاگران را شگفت‌زده کرد و با این‌که این فیلم حالا یک فیلم کالت به حساب می‌آید اما برونینگ برای ساختن فیلم بعدی‌اش باید خیلی تلاش می‌کرد.

10- «شیطان مرده» به کارگردانی سام ریمی (۱۹۸۱)

ممنوع شده در کشورهای مالزی، انگلستان، آلمان غربی، سوئد، ایسلند، ایرلند و سنگاپور.
این فیلم از اولین فیلم‌هایی بود که توسط فعالان مذهبی با عنوان "کثافت ویدیویی" -اصطلاحی که برای انتقاد از نمایش صریح خشونت توسط سازمان‌های مذهبی، منتقدین و رسانه‌ها به کار گرفته می‌شود- مورد شماتت قرار گرفت.


درام ایرانی طبقه بالا (یادداشت دِبورا یانگ -هالیوود ریپورتِر)

درام ایرانی طبقه بالا (یادداشت دِبورا یانگ -هالیوود ریپورتِر- بر فیلم «درباره ی اِلی» ترجمه سارا ترابی) 

 «درباره اِلی» درامی است که فیلمنامه آن حول وحوش ناپدید شدن مرموزِ زنی جوان (الی) شکل گرفته است. این فیلم اصغر فرهادی را به عنوان یکی از استعدادهای برجسته‌ی سینمای ایران تایید می‌‌کند. کسی که توانایی‌اش را در به تصویر کشیدن نارضایتی اجتماعی طبقه‌ی متوسط جامعه‌اش می‌توان بی‌نظیر دانست. این اثر بارز که به عوامل و بازیگران درخشان‌اش می‌بالد، با استقبال گرم جشنواره‌های خارجی روبرو شد و به وسیله‌ی تماشاگران خارجی مورد تحسین و تشویق قرار گرفت. جذابیت نیمه‌ی ابتدایی فیلم کمک مهمی برای موفقیت تجاری آن محسوب می‌شود. 
در یک فضای فیلم‌سازی بسیار کنترل‌شده و بسته که به طور فزاینده‌ای کار بیشتر کارگردانان خلاق سه دهه‌ی گذشته‌اش را تعطیل کرده، فرهادی به طور معجزه‌آسایی از کنار محدودیت‌‌ها و ممیزی‌ها گذشته و به افشای مشکلات طبقه‌ی متوسط جامعه‌اش پرداخته است. (همانطور که در فیلم «چهارشنبه سوری» می‌بینیم) در«درباره اِلی» دوباره به موضوع رابطه‌ی بین زن و مرد و رشته‌های دروغی که زندگی افرادی بی‌گناه را ویران می‌کند می‌پردازد.
یک جمع شاد و دوستانه (سه زوج متاهل با بچه‌های‌شان به اضافه‌ی احمد که به‌تازگی طلاق گرفته (شهاب حسینی) و یک مربی جوان مهد کودک به اسم اِلی (ترانه علیدوستی) ) برای تعطیلات سه روزه به سمت دریای خزر حرکت می‌کنند. این سفر بوسیله سپیده (گلشیفته فراهانی) مغز متفکر گروه برنامه‌ریزی شده است، که برنامه‌اش آشنا کردن احمد و اِلی است. احمد کسی ست که به دنبال همسر جدیدی می‌گردد.
اولین دروغ به زن صاحب‌خانه‌شان گفته می‌شود، کسی که از او خانه‌ی کنار ساحل را اجاره کرده‌اند. به او می‌گویند که احمد و اِلی تازه‌عروس و داماد هستند، که البته با توجه به رسومات ایرانیان این مفهوم قابل درک است. اما این دروغ نتایج شومی در پایان به دنبال دارد. گروه در یک ساخت و ساز از پیش هماهنگ شده، اِلی (دختر شیرینی که هیچ‌کس به درستی او را نمی‌شناسد) را به آشنا شدن با احمد ترغیب می‌کنند. احمد در آلمان زندگی می‌کند و فقط ده روز فرصت دارد تا همسری بیابد. زمانی که تمامی رقص‌ها، آتش‌سوزاندن‌ها، سیاه‌بازی‌ها و بازی والیبال‌شان دیگر غیر قابل تحمل شده، اِلی ناپدید می‌شود. از همان لحظه آهنگ داستان غم‌انگیز می‌شود. آیا او بدون اینکه به کسی چیزی بگوید به تهران برگشته؟ یا زمانی که می‌خواسته بچه‌ای را که به دردسر افتاده بود، نجات دهد، در دریا غرق شده؟ 
درحالی که قایق گشت و غواصان در جستجو هستند و پلیس منتظر جسد اِلی است، تا آب آن را با خود به ساحل بیاورد. خیلی سخت است که زن گمشده در فیلم «ماجرا» (میکل آنجلو آنتونیونی) را به خاطر نیاوریم. در این فیلم هم شاهد کشمکش بین افراد هستیم، به خصوص برای سپیده و شوهرش اوضاع غم‌انگیزتر است (با بازی مانی حقیقی کارگردان فیلم «کارگران مشغول کارند»).
تنها سپیده می‌دانسته که اِلی قرار است با کسی ازدواج کند، ولی از این نامزدی ناراضی است و تمایل زیادی هم به آمدن به این گردش خارج از شهر نداشته است. همانطور که جریان فیلم به سکانس‌های پایانی نزدیک می‌شود، سپیده و دوستانش به دروغ گفتن‌شان به یکدیگر و به خانواده‌ی اِلی ادامه می‌دهند. حتی با وجود اینکه هرچه بیشتر اوضاع را با دروغ‌های‌شان پیچیده می‌کنند. تنها کاری که می‌کنند خدشه‌دار کردن آبروی دختر گمشده است. 
از نظر تماشاگران خارجی این قضایا ممکن است چذابیت کمتری داشته باشد. آنها ترسی را که نویسنده–کارگردان فیلم، فرهادی قصد داشته از جامعه‌ای که بر پایه‌ی دروغ‌های بی‌ملاحت استوار است، به تصویر بکشد، کمتر دریافت می‌کنند.
در طی ماجرا گلشیفته از یک شخصیت سرزنده و بی‌غم به آدمی مبهوت و شوکه شده تبدیل می‌شود، که بازی بسیار خوبش در بین بازی‌های بسیار خوب دیگر بازیگران مشهود است. کار دوربین روی دست حسین جعفریان حس تعلیق مدرنی به فیلم بخشیده است.

«نوار سفید» میشائیل هانکه نخل طلایی گرفت

فیلم سینمایی «نوار سفید» به کارگردانی میشائیل هانکه جایزه نخل طلایی بهترین فیلم شصت و دومین دوره جشنواره بین‌المللی کن را از آن خود کرد.
مراسم پایانی جشنواره کن 2009 دقایقی پیش در این شهر ساحلی فرانسه برگزار شد و برخلاف بسیاری از پیش‌بینی‌ها «یک پیشگو» به کارگردانی ژاک اودیار فرانسوی جایزه معتبر نخل طلا را به «نوار سفید» فیلمساز اتریشی واگذار و به بردن جایزه بزرگ هیئت داوران به ریاست ایزابل هوپر بازیگر فرانسوی بسنده کرد.
هانکه هنگام دریافت جایزه به همسرش اشاره کرد و گفت "خوشبختی چیز کمیابی است." این فیلماز مطرح در ادامه گفت: "این لحظه‌ای است در زندگی که من خیلی خوشحالم و مطمئنم که تو هم هستی."
بریلانته مندوزا کارگردان فیلیپینی برای فیلم سینمایی «کیناتای» جایزه بهترین کارگردان کن را برد و جایزه ویژه هیئت داوران شصت و دومین دوره جشنواره به آلن رنه رسید. کریستوف والتس اتریشی هم برای بازی در فیلم سینمایی «لعنتی‌های بی‌آبرو» به کارگردانی کوئنیتن تارانتینو جایزه بهترین بازیگر مرد را از آن خود کرد. او هنگام دریافت جایزه گفت که این جایزه را بیش از همه مدیون هانس لاندا [شخصیتش در فیلم] و خالق بی‌همتایش کوئنتین تارانتینو بدهکار است. "تو شغلم را به من برگرداندی."
جایزه بهترین بازیگر زن به شارلوت گینزبورگ فرانسوی برای بازی در فیلم جنجالی «ضد مسیح» به کارگردانی لارس فن تریر دانمارکی رسید که هنگام دریافت جایزه ضمن تشکر از فون‌تریه و ویلم دافو گفت: "شما به من اجازه دادید با آن‌ چیزی که اعتقاد دارم قوی‌ترین، دردناک‌ترین و هیجان‌انگیزترین تجربه تمام عمرم است زندگی کنم." او همچنین از پدرش که یک خواننده و نوازنده قدیمی است هم تشکر کرد و گفت که فکر می‌کند او الآن مفتخر و شوکه شده است.
جایزه دوربین طلایی بهترین فیلم اول جشنواره کن امسال به فیلم استرالیایی «سامسون و دلیله» به کارگردانی وارویک تورنتن رسید.
لو یه برای نوشتن فیلمنامه فیلم هنگ کنگی «تب بهار» جایزه بهترین فیلمنامه کن را برای سینمای کشورش به ارمغان آورد.
هیئت داوران این دوره کن دو جایزه هم به فیلم‌های سینمایی «Fish Tank» به کارگردانی آندرا آرنولد بریتانیایی و «عطش» به کارگردانی پارک چان ووک اعطا کرد.

میشائیل هانکه اتریشی امروز پیش از دریافت نخل طلایی کن جایزه فدراسیون بین‌المللی منتقدان فیلم را در بخش مسابقه رسمی جشنواره کن 2009 نیز برای کارگردانی فیلم «نوار سفید» دریافت کرده بود. فدراسیون بین‌المللی منتقدان فیلم فیپرشی هر سال در جشنواره کن به بهترین فیلم از نگاه خود در بخش‌های مسابقه رسمی، نوعی نگاه و دو هفته کارگردانان یا هفته منتقدان جایزه می‌دهد.
«پلیس، صفت» کورنلیو پورومبویو فیلمساز رومانیایی دیگر برنده جایزه فیپرشی از جشنواره کن امسال بود. این فیلم که دیروز جایزه بزرگ هیئت داوران بخش نوعی نگاه را نیز به دست آورده، از نگاه فدراسیون بین‌المللی منتقدان فیلم شایسته دریافت جایزه فیپرشی تشخیص داده شد. پورومبویو در کن 2006 با نخستین فیلم خود «12:08 شرق بخارست» جایزه دوربین طلایی را برده بود.
فیلم سینمایی «آمریکا» به کارگردانی شرین دابیس محصول مشترک آمریکا، کانادا و کویت هم از نگاه منتقدان بین‌المللی اثر برگزیده کن 2009 در دو بخش دو هفته کارگردانان و هفته منتقدان بود. فیلم داستان مادری فلسطینی و تنها و پسر اوست که از رام‌الله به شهری کوچک در ایلینویز آمریکا می‌روند.

چند  فیلم برگزیده در جشنواره کن

یک پیغمبر از ژاک اودیار در میان بیست فیلم بخش مسابقه در شصت و دومین دور جشنواره سینمائی کن، در جنوب فرانسه، که تقریبا به نیمه راه می رسد امروز،  چند فیلم تاکنون توجه منتقدها را بیشتر جلب کرده.  جشنواره سینمائی کن و ظاهرا از حالا برنده مسابقه، یعنی گیرنده جایزه نخل طلائی معلوم شده.  خیلی از منتقدان رقابت را بین  فیلم جین کمپیون Jane Campion، هنرمند نیوزیلندی می دانند که در سال 1993   فیلم پیانوش هم نخل طلائی کن را گرفت و هم جایزه اسکار.  فیلم جدید او «ستاره روشن» Bright Star  --   ولی رقیب سرسخت او یک فیلم فرانسوی است  به نام «یک پیامبر».

 

از فیلمهای مورد بحث دیگر جشنواره کن،  فیلمَ کارگردان دانمارکی  لارس فون تریر فیلم دجال Antichrist  با شرکت ویلیام دو فوی آمریکائی و شارلوت گنزبورگ فرانسوی،  به خاطر صراحت و به قول بعضی وقاحت برخی از صحنه هایش، سروصدای خیلی ها را در آورد.  بعضی را به خنده انداخت، بعضی ها هو کردند و برخی هم تشویق کردند، و خیلی ها او را به زیاده روی در نمایش خشونت به خصوص از نوع وقیح جنسی اش متهم کردند.

فیلم «یک پیغمبر» از ژاک اودیار Jacques Audiard داستان برخاستن و به بلوغ رسیدن یک جوان است در زندان مخوفی در فرانسه در ارتباط با تبهکاران دیگر، ولی تصور محکومیت آمیزی می دهد از شرایط ناگوار زندانهای فرانسه که در اعتراض به آنها سال گذشته شاهد اعتصاب و شورش زندانی ها بودیم. اما کارگردان با قصد انتقاد اجتماعی این فیلم را نساخته بلکه خواسته یک Thriller یا فیلم هیجانی جنائی بسازد با این حال، فیلم تم های اجتماعی مثل تنش با مسلمانان فقیر در فرانسه  را لمس می کند.  ورایتی نوشته منتقدها شنبه شب هم عقیده بودند که فیلم پیغمبر  جایزه اول را خواهد گرفت.  در گزارشی که خواهیم دید، همچنین به فیلم جدید کارگردان تایوانی تبار آمریکائی انگ لی می پردازیم یک کمدی نستالژیک به نام Taking Woodstock.  

***

در شصت و دومین جشنواره سینمائی کن، دست کم برای دو هفته، از  آهسته شدن چرخ اقتصاد جهان و بی پولی ملتها خبری نیست... شهر ساحلی و بلوار مشهور حاشیه دریا، کروازت، پر است از ستارگان و کارپردازان و نوستارگان و جویندگان نام...

 

راجر ایبرت و مارتین اسکورسزی در کن اما در میان نامداران حاضر در جشنواره کن،  حضور راجر ایبرت منتقد پیشکسوت شیکاگوئی، جلب نظر می کرد.  مارتین اسکورسزی تالار جدید مرکز کنفرانس در غرفه آمریکا در کن را که با نام ایبرت نامگذاری شده، همراه با ایبرت افتتاح کرد.    به خاطر بیماری و عمل جراحی، که امکان حرف زدن و حرکت و سفر  را از او گرفته، راجر ایبرت، مدتهاست دیگر در کن پیدا نمی شود.  مارتین اسکورسزی   گفت اسم ایبرت و عشق به سینما با هم قرین هستند و از جمله حاضران تی یری فریمو، رئیس فستیوال بود و روسای چندتا از استودیوی های  آمریکا --

 

در فیلم  عشقی «ستاره درخشان» جین کمپیون به قرن 19 باز می گردد و این بار در فضای سرسبز انگلستان، بخشی از زندگی کوتاه شاعر رومانتیک «جان کیتز» John Keats می پردازد، که عاشق فنی براون، دختر 19 ساله شده بود. نقش جان کتیز شاعر را بن ویشا Ben Whishaw هنرپیشه انگلیسی بازی می کند، در مقابل  نوستاره استرالیائی ابی کورنیش Abbie Cornish --

 

خانم کمپیون می گوید این دو هنرپیشه انسانهائی غریزی هستند و او آنها را به حال خود گذاشت. او می گوید هر دو هنرپیشه ها شجاع و با احساس هستند. فیلم چینی تب بهاری در باره عشق و زندگی همجسنگرایان در جامعه  چین، در جشنواره کن سروصدا کرد، از نوع سروصدای فیلم «گربه های ایرانی» بهمن قبادی به خاطر اینکه این فیلم هم بدون اجازه دولت چین ساخته شده.

کارگردان لو یه می گوید امیدوار است هنگام بازگشت به چین برای او مشکلی ایجاد نشود. او می گوید بارها گفته است که فقط یک کارگردان است که فیلمی ساخته و امیدوار است که طوری نشود و می افزاید در هر حال، فکر آینده را نمی کند بلکه آینده همین الان است. دولت چین کار آقای لو یه را سه سال پیش ممنوع کرد، در واکنش به فیلم خیره کننده  و زیبایش «کاخ تابستانی» که آن هم بدون اجازه مقامات رسمی چین ساخته شده بود.


انگ لی، هنرمندی که دو بار جایزه بهترین فیلم جشنواره کن را با تراژدی هایش بدست آورده، این بار یک فیلم کمدی برای قضاوت منتقدان سختگیر جشنواره کن عرضه کرد درباره یکی از جوانانی که فستیوال وودستاک را به راه انداخت که نیم میلیون نفر تماشاگر داشت.  انگ لی می گوید فیلمش کمدی بود و در باره رقبا نگران بود، ولی با برخورد آن شب نمی توان بحث کرد.

فیلم «گرفتن وودستاک» فضای خوشبین به آینده دهه 1960 جوانان آمریکا را منعکس می کند، با بازی هائی از چند اکتور تازه کار در کنار لیو شرایبر در نقش یک مرد زن پوش بازی می کند به نام ویلما. انگ لی در مصاحبه مطبوعاتی گفت در ساختن این فیلم، تصویر کردن معصومیت نسل جوان هدف اصلی او بود.

انگ لی می گوید وودستاک افسانه نیست بلکه واقعا اتفاق افتاد. از نظر انگ لی، وودستاک جنبشی را نشان می دهد که نسل جوان تصمیم گرفت با آدمهای دیگر همزیستی عادلانه داشته باشد، یعنی با نژادها و فرهنگهای دیگر و رفتاری صلح آمیز با طبیعت داشته باشد  و البته سکس و مواد و راک اندرول هم بود و در آن دوره تخم خیلی چیزهائی که امروز جدی می گیریم کاشته شد.

 

***

 

گرفتن وودستاکانگ لی، فیلمساز تایوانی تبار آمریکائی، به خاطر توانائی خارق العاده اش در ساختن انواع فیلها از تراژدی و اجتماعی گرفته تا کمدی، و به خاطر تسلطش به هر دو فرهنگ، چین و آمریکا، فیلمساز یگانه ای ست در دنیا.  اما فیلم وودستاک  او برخلاف کارهای قبلی، با استقبال زیاد منتقدهای کن روبرو نشده. ورایتی نوشته این فیلم در بهترین حالتش، یک نستالژی سبک است و برخلاف فیلمهای دیگر این هنرمند، فیلمی است فاقد بلندپروازی. اما شاید جذابیت آن به خاطر ارتباط افکار سیاسی حاکم بر آمریکا در دوره کنونی، یعنی ریاست جمهوری برک اوباما باشد با آن دهه 1960 که جنبش فرهنگ غیرمتعارف، از سینما و موسیقی نهادینه شد و می بینیم که نیم میلیون نفر را جذب کرد.

 

انگ لی که 55 سال دارد –  با فیلم مشهور Brokeback Mountain او، اولین فیلم صریح هالیوودی در باره همجنسگرائی، سال 2005  در کن جایزه اول را گرفت و دو سال بعدش هم انگ لی با فیلم «شهوت، احتیاط» برگشت – این بار فیلمی چینی آورده بود «شهوت، احتیاط»  که آن هم در سال 2007 نخل طلائی را گرفت.

 

اما فیلم یک کارگردان چینی دیگر، یعنی لو یه،  یعنی فیلم تب عشق هم بعد از سروصدائی که به پا کرد به خاطر اینکه در چین به طور غیرمجاز تهیه شده، نتوانست نظر منتقدها را جلب کند. بیشتری ها آنرا فیلم دلسردکننده ای یافتند در باره همجنس گرائی که به قول تاد مککارتی، تنها جرقه های کوچکی از ابتکار در هست. 

 

فیلم چینی دیگری که مورد توجه قرار گرفت، «انتقام» کار جدید کارگردان هنگ کنگی  جانی تو است که به روال همیشه یک فیلم حادثه ای جنائی است با تمرکز بر یک قاتل حرفه ای.

 

خانم کمپیون در فیلم جدیدش Bright Star به فضاهای قرن نوزدهمی فیلم خارق العاده اش پیانو (برنده سال 1993 نخل طلائی) برگشته و ظاهرا کار خارق العاده ای ارائه داده که خیلی ها آن را نامزد جدی جایزه نخل طلائی بهترین فیلم می دانند. فیلمی است در باره جان کیتز، شاعر رومانتیک قرن نوزدهم انگلیس که اشعارش هنوز هم در میان انگلیسی زبانها محبوب است. اینجا هم مثل فیلم پیانو، یک رابطه نابرابر است بین مرد مسن تر و دختر 19 ساله، و خانم کمپیون جان کیتز را از دید این دختر نشان می دهد.

 

کمپیون تنها زنی است نخل طلائی برده در تاریخ جشنواره کن، و شاید امسال تنها زنی بشود که دو تا نخل طلائی می برد. دیوید گریتن، منتقد لس آنجلس تایمز نوشته قدرت خانم کمپیون در نمایش احساسات زنان به قدری است که انگار می تواند زیر پوست آنها برود. با اینکه فیلم پر است از عناصر قرن نوزدهم در صحنه پردازی، لباسها و معماری، ولی خانم کمپیون زیاد به اینها توجه نکرده و تمرکز داده روی احساسات شخصیت ها و استفاده او از اشعار کیتز در دیالوگ های فیلم، می توانست خیلی لوس بشود ولی از دید این منتقد، یکی از امتیازهای فیلم است.

 

امسال در کن، فیلم های زن محور توجه ها را جلب کردند، از جمله فیلمهای جنجالی، باید به فیلم «اگورا» Agora اشاره کنم با شرکت هنرپیشه انگلیسی ریچل وایس، در نقش یک منجم  و برای ایرانی ها از این نظر جالب است که همایون ارشادی، بازیگر فیلم «طعم گیلاس» در آن نقش یک برده را بازی می کند، که اثر جدیدی است از کارگردان نسبتا جوان شیلیائی، «الهاندرو امنابار» Alejandro Amenabar  که فیلم اسپانیائی او «دریای درون» او در سال 2004 جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان را گرفت.

 

در فیلم جدید امنابار، فیلم «اگورا»  که انگلیسی زبان است، تمرکز روی یک شخصیت باستانی است، زن منجمی است که در کتابخانه افسانه ای اسکندریه تلاش می کرد کتابها و دانش باستان را از حمله شورشیان مذهبی، حفظ کند. تصویر خشن وسیاهی از تعصب مسیحی ها و تلاش آنها برای نابود کردن ادیان دیگر بدست می دهد. استیون زایتچیک، منتقد هالیوود ریپورتر از بازی خانم ریچل رایس تقدیر کرده که توانسته اشتیاق به دانستن و تحقیق را بدون توسل به چیزهای ساختگی، به تماشاگر منتقل کند. منتقد ورایتی، بلندپروازی این کارگردان ستایش کرده در نمایش یکی از لحظه های عطف در تاریخ فرهنگ غرب. 

منبع:    بهنام ناطقی

لارس فون‌تريه با وجود انتقادها از فیلمش، خود را بهترين كارگردان سينماي جهان دانست

لارس فون‌تريه فيلمساز سرشناس دانماركي برنده نخل طلا، پس از نمايش جديدترين ساخته‌اش در جشنواره كن که با استقبال بسیار سر تماشاگران مواجه شد، خود را بهترين كارگردان سينماي جهان خواند.
فيلم «ضدمسيح» جديدترين ساخته لارس فون‌تريه روز دوشنبه 28 ارديبهشت درحالي در بخش رقابتي جشنواره كن به نمايش درآمد كه اكثر تماشاگران و منتقدين به انتقاد شديد از آن پرداختند. وي در نشست خبري بعد از نمايش فيلم با بيان اينكه توجيهي براي ساخت اين فيلم ندارد، گفت: "من فيلم مي‌سازم و از اين كار نيز لذت مي برم. فكر مي‌كنم بسيار عجيب است كه به خاطر ساخت اين فيلم از خودم عذرخواهي كنم."
فون‌تريه اظهار كرد: "من اين فيلم را براي شما خبرنگاران يا تماشاگران نساخته‌ام؛ پس لزومي ندارد در اين رابطه به شما توضيح بدهم."
وي در ادامه «ضدمسيح» را مهم ترين فيلم دوران كارگرداني‌اش دانست و گفت: "من در اين فيلم دنياي خيالي خودم را نشان مي‌دهم و آن را به آندري تاركوفسكي تقديم مي‌كنم."
جالب ترين بخش اين نشست خبري، زماني بود كه فون‌تريه با خنده‌اي كه بر لب داشت، خودش را بهترين كارگردان جهان دانست و گفت: "من بهترين كارگردان در سينماي جهان هستم و خودم فكر مي‌كنم كه هستم."
وي تاكنون هشت بار در بخش رقابتي كن آثارش را به نمايش گذاشته كه تنها يك بار در سال 2000 با فيلم «رقصنده در تاريكي» نخل طلارا كسب كرد.

عکسهای جدید کن (تارانتینو)

 

صحبت‌های تارانتینو و براد پیت در کنفرانس مطبوعاتی

 

 هشتمين روز جشنواره بين‌المللي فيلم كن اختصاص به «حرامزاده‌های لعنتی» ساخته جديد كوئنتين تارانتينو بود كه سروصداي زيادي در بين تماشاگران و منتقدان جشنواره به پا كرد. حرف و بحث اصلي رسانه‌هاي گروهي، منتقدان سينمايي و تماشاگران پي‌گير سينما درباره كار جديد اين فيلم‌ساز جنجالي بود.
قصه فيلم جديد تارانتينو در روزهاي جنگ جهاني دوم اتفاق مي‌افتد و برادپيت نقش اصلي آن را بازي كرده است. او در اين فيلم نقش يك رزمنده راه آزادي را دارد كه همراه گروهي سرباز اهي مأموريتي مهم بر عليه نيروهاي ارتش فاشيستي هيتلري (در فرانسه تحت اشغال آلمان) مي‌شود.
«حرامزاده‌های لعنتی» كه صحنه‌هاي خشونت‌بار زيادي دارد قبل از نمايش همگاني براي عموم تماشاگران، براي منتقدان سينمايي به نمايش درآمده بود. منتقدان سينمايي مثل هميشه در برابر فيلم تارانتينو، دو واكنش متفاوت نشان داده‌اند. گروه كيفيت بالاي آن را تحسين كرده‌اند و گروهي ديگر آن را يك كار معمولي ارزيابي كرده‌اند.
تارانتينوي 46 ساله در جلسه نشست مطبوعاتي فليم، از اين كه توانسته فيلم را - كه يكي از كارهاي مورد علاقه‌اش بوده - بسازد، ابراز خشنودي و خوشحالي كرد.
وي گفت: "از تمام دنيا خبرنگاران و منتقدان سينمايي در كن جمع شده‌اند. خوشحالم كه فيلم مرا تعداد زيادي از آن در كنار هم مي‌بينند. من فيلم‌سازي آمريكايي هستم كه براي تمام آدم‌هاي كره زمين فيلم مي‌سازم و كن محلي است كه آن‌ها را براي همگان به نمايش مي‌گذارد."
برادپيت هم در اين جلسه اعلام كرد و براي وي جان خوشبختي و سعادت بوده كه توانسته با فيلم‌ساز مؤلفي مثل تارنتينو همكاري كند.
او گفت: "بازي و حضور در يك فيلم سينمايي به معني آن است كه تو بايد ماهها دور از خانه و خانواده خود باشي. پس بهتر است كه با كساني كار و همكاري كني كه برايشان احترام قائل هستي و بازي در آن فيلم، براي تو معنا و مفهوم خاصي دارد."
رسانه‌هاي گروهي در كن مي‌نويسند با وجود ديدگاههاي ممتفاوت منتقدان به فيلم، همه آن‌ها در كل فيلم را پسنديده و از آن حمايت مي‌كنند. اين حمايت مي‌تواند به معني آن باشد كه تارانتينو مي‌تواند شانس زيادي براي دريافت نخل طلايي اين دوره جشنواره كن داشته باشد.

امسال در کن چه خبره؟؟!!! گزارش کامل

همه کارگردان‌های کن / این فیلمسازان دست‌شان را به سمت نخل طلا دراز کرده‌اند

  فستیوالی كه امروزافتتاحیه آن برگزار می شود و تا سوم خردادماه ادامه دارد یك جشنواره سینمایی خاص است. یك اتفاق جالب در بخش مسابقه كن ۶۲، میانگین سنی كارگردان‌ها و همچنین حضور پیشكسوتان سرشناس و بسیار ممتازی است كه مدت‌هاست از آنها خبری نبود؛ كشور میزبان هم امسال چندین نماینده دارد، ضمن این كه آسیایی‌ها غیر از ایران هم در كن ۶۲ حضوری بسیار فعال خواهند داشت.
در این مطلب با فیلم‌ها و كارگردانان بخش مسابقه شصت و دومین جشنواره فیلم كن بیشتر آشنا شویم:

▪ آلن رنه:
اگر فیلم‌های «شب و مه» (۱۹۵۶)‌ و «هیروشیما عشق من» (۱۹۵۹)‌ را دوست داشته باشید، قطعا آلن رنه را هم می‌شناسید. فیلمساز ۸۸ ساله فرانسوی این‌بار با فیلم «حادثه» ‌(Les herbes Folles) به عرصه هنر هفتم برگشته است. آن هم با یك درام ۹۶ دقیقه‌ای كه متوسط زمان بیشتر فیلم‌هایی است كه ساخته. او مانند همیشه عاشق ورود سینما به ادبیات است و این‌بار هم نوول كریستین گیلی را به فیلم برگردانده؛ زندگی مرزی یك آدم عادی كه بر اثر اتفاقات پیش‌افتاده ناگهان از این رو به آن رو می‌شود. آلن رنه در كنار تمام جوایز برده و نبرده‌اش (نامزدی‌ها)‌ و ۳ بار هم در كن حضور داشته كه مربوط به سال‌های ۱۹۵۹، ۱۹۷۴ و ۱۹۸۰ می‌شود. كه به ترتیب برای فیلم‌های هیروشیما عشق من، استاویسكی و انریك عموی محبوبم سه بار نامزد دریافت نخل طلا شد و هیچ بار برنده نشد. اولین بار كه او در كن شركت كرد ۳۸ ساله بود و حالا ۵۰ سال گذشته است...

▪ كن لوچ:
فیلمساز ۷۳ ساله و بسیار سرپای انگلیسی هنوز كه هنوز است كارگردان جشنواره‌هاست. اصلا فستیوالی پیدا نمی‌كنید كه برگزار شود و كن لوچ چترش را آنجا باز نكرده باشد. حضور او در كن هم خود داستانی دارد. او كه با فیلم عجیب و غریب و نامتعارف «در جستجوی اریك»‌ (Looking For Eric) به كن آمده ، بیش از این ۱۱ بار در كن شركت كرده و هر بار هم یك جورهایی یا در قسمتی نامزد شده یا جایزه هیات داوران را برده است. حتی بردن یك جایزه افتخاری در سال ۲۰۰۴ كه كنی‌ها برای یك عمر خدمت او به سینما داده بودند هم افاقه نكرد و كن لوچ صحیح و سالم و سرحال ۲ سال بعد بازهم در كن شركت كرد و البته این بار نخل طلا را هم برد و برای فیلم «باد در مرغزارها می‌وزد» كه فیلم بسیار خوبی هم بود.

▪ ماركو بلوچیو:
با ۵ بار نامزدی دریافت نخل طلای كن، او همتنه به تنه افرادی مانند كن لوچ می‌زند. هرچند در سال ۲۰۰۲ برای فیلم «لبخند مادر من» توانست جایزه هیات داوران را به دست آورد. ماركو بلوچیو كه در كشور خودش یك فیلمساز همه‌فن حریف است و جدای از كارگردانی، یك سناریست، بازیگر و تهیه‌كننده ارشد هم شناخته می‌شود، در كن ۶۲ فیلمی را ساخته كه به صورت خاص به ایتالیایی‌ها تعلق دارد.
او با درام تاریخی «از پا افتاده» به زندگی شخصی دوچه ایتالیا یعنی موسولینی پرداخته است. داستانی درباره زندگی عاطفی و ازدواج او با نامزدش به نام آیدا والر و پسری كه از او به دست می‌آورد به نام آلبینو و دلایل نامگذاری او تمام قصه «از پا افتاده»‌را سر و شكل می‌دهد.

● فیلمسازان زن
اما در كن امسال خانم‌ها نیز بسیار فعال ظاهر شدند و به نوعی تعداد بانوان شركت‌كننده در بخش مسابقه كمی بیشتر از دوره‌‌های اخیر است:

▪ جین كمپیون:
جین كمپیون ۵۵ ساله نامزد اسكار سال ۱۹۹۴ برای كارگردانی فیلم پیانو و برنده اسكار همین سال برای بهترین فیلمنامه با فیلمی به نام ستاره تابناك به كن ۶۲ آمده است؛ یك درام عاطفی ۲ ساعته درباره زندگی عاشقانه شاعری به نام جان كتیز كه حتی مرگ همسرش عشق او را پایان نمی‌‌دهد.سابقه حضور در كن برای كمپیون به همان سال ۱۹۹۳ برمی‌گردد كه او توانست نخل طلا را برای همان فیلم معروفش یعنی پیانو به دست آورد.

▪ آندره آ آرنولد:

ملودرام خانوادگی و ۱۲۴ دقیقه‌ای آندره آ آرنولد، فیلمساز ۴۸ ساله انگلیسی را شكل می‌دهد. او كه سال‌ها فیلم كوتاه می‌ساخت و حتی برنده اسكار بهترین فیلم كوتاه سال ۲۰۰۵ (زنبور)‌ هم شده، این بار با فیلم «فیش تانك» به كن آمده است. آرنولد در سال ۲۰۰۶ هم در كن بود و برای فیلم «جاده قرمز» نامزد نخل طلا هم شده بود.

روی ادامه کلیک کنید


ادامه نوشته

مایک تایسن، ،Tyson

tyson_1 فیلم «تایسن» مستندی است در باره مایک تایسن، قهرمان مشت زنی سنگین وزن سابق دنیا -- که اکران سراسری آن از هفته پیش در آمریکا شروع شده. بیشتر این فیلم ، حرفهای خود مایک تایسن است خطاب به کارگردان فیلم و دوست قدیمی اش، جیمز توبک، که از  دسترسی اش به تایسن استفاده کرده برای دادن تصویری که نه لزوما افشاگرانه است و نه چندان مستند، ولی با این حال، به خاطر چیزهائی که تایسن حاضر می شود در باره ذهنیات خودش ارائه بکند، شگفتی بر انگیز است، و به قول یک منتقد، آن را تبدیل کرده است به فیلمی در باره خشونت و ترحم.

 

جیمز توبک Toback  از همان فیلم اولش در سال 1978 فیلم «انگشتها» Fingers علاقه خاصی به شخصیت های سیاهپوست به خصوص قهرمانان ورزشی سیاهپوست، نشان می دهد، به عنوان مفری از ملال و روزمرگی طبقه متوسط سفیدپوست آمریکائی مثل خودش --  تایسن هم قبلا هم در یک فیلم توبک ظاهر شده بود، فیلم «سیاه و سفید» راجع به جوانهای سفید مقم حومه شهرها که شیفته فرهنگ هیپ هاپ بودند و می خواستند سیاه بشوند.  اما فیلم «تایسن»، یک مستند غیرمتعارف است.

 

***

 

برای افتتاح اکران سراسری مستند «تایسن» در  لس آنجلس، خود مایک تایسن، قهرمان سابق سنگین وزن بوکس جهان، حاضر شده بود در کنار دوست قدیمش و کارگردان فیلم، جیمز توبک. مایک تایسن می گوید هنگام فیلمبرداری خیلی راحت بود و سابقه آشنائی اش با جیمز توبک، همه چیز را آسان کرد و حالا خودش باور نمی شود بعضی حرفهائی که در فیلم به زبان آورده.

 

توبک می گوید هدف او از ساختن این فیلم این بود که یک انسان خارق العاده و پیچیده را به جهانیان نشان دهد و به تماشاگر امکان دهد که مدتی در ذهن این شخصیت رنگارنگ، زندگی کند، شخصیتی که رنجها کشیده و سرپا مانده. یک داستان تراژیک انسانی.

 

مایک تایسن می گوید اگر فروتن نباشید، جهان، فروتنی را به شما تحمیل می کند.

 

از جمله حاضران در مراسم، باید از بازیگر اسکات کان، پسر جیمز کان، و همچنین فوتبالیست برجسته مایک استرن نام برد، و هنرپیشه، کارل ودرز، که مایک تایسن را دوره کرده بودند. قهرمان سابق سنگین وزن جهان، شوگر شین موسلی می گوید بوکسورها معمولا از مایک تایسن می ترسیدند، که حریف را در کمتر از 90 ثانیه فرومی کوبید.

 

***

 

tyson_3 «تایسن» فیلمی است که شاید دیدن بعضی صحنه های خشونت بار آن برای همه نباشد.  بوکس یک ورزش خشن است وقتی دو انسان به سرو کله هم می کوبند و از خیلی جهات، فیلم «تایسن» هم  فیلمی است در باره خشونت -- و اشتهای ما برای خشونت، و  اینکه می خواهد برود ببیند در آن طرف خشونت را نگاه کند، یعنی بوکسوری که ضربه هاش، غول های سنگین وزن را گیج می کرد و سرعت پیاپی آنها، فرصت به حریف نمی داد -- بیست سال پیش...پشت این ضربه ها چه فکر و احساسی دارد.

 

فیلم «تایسن» ضمنا در باره مایک تایسن به عنوان یک چهره فرهنگ عامه هم هست، که به خاطر چند افتضاح که به دادگاه کشید، از جمله چند طلاق جنجالی و محکومیت به اتهام تجاوز، در اذهان عمومی، تصویر یک هیولای درنده را پیدا کرد. تصویری که در این مستند هم از او می بینیم، در صحنه آن مسابقه مشهور ده سال پیشش با ایوندر هالیفیلد Evander Holyfield را با دندانهاش بیرون کشید.  ولی ضمنا، فیلمی هم هست در رابطه این انسان با دنیا  و آدمهای دیگر.

 

بیشتر فیلم، مایک تایسن را نشان میدهد که نشسته است منزلی نزدیک اقیانوس آرام، احتمالا در کالیفرنیا، و دارد با دوربین مستقیم صحبت می کند، در باره مسابقه قهرمانی جهان که در 20 سالگی برنده شد، در باره  زنهاش، در باره زندانی  کشیدن... به قول منتقد نیویورک تایمز، طوری حرف می زند که انگار هیچکس آنجا نیست.  همین در فیلم یک حس نزدیکی رعب انگیزی به تماشاگر می دهد -- چون ترسناک است نزدیک بودن به چنین هیولائی -- ولی این نزدیکی، ضمنا ترحم برانگیز هم هست -  با این حال، این سئوال هم هست که چقدر ترحم باید داشت نسبت به آدمی که، با اینکه  او در  نوجوانی او را از دنیای تبهکاری بیرون کشیدند و تعلیمش دادند که خشم درونش را در مسابقه بوکس، جهت و هدف ببخشید، و به میلیونها دلار ثروت هم دست یافت، ولی هیچوقت نتوانست طبیعت درنده خو و زودجوش خودش را رام کند، و به قول معروف، بیشتر از آنچه حرفه عجیب و خشنش، بوکس، اجازه می داد، خسارت وارد آورد به خودش و اطرافیانش.

 

چنین آدمی را خیلی ترجیح می دهند فراموش کنند، و این مستند هم یکجانبه است. مستندی به سبک بیطرفانه خبری 25 سال پیش در باره مایک تایسن ساخته شد تحت عنوان «پهلوان زمین خورده» --  بعد از محاکمه  به اتهام صد تجاوز به زنی که بعد از شام به منزل برده بود، و پرونده او را بست.

 

ولی برای توبک محدودیت فضای این فیلم جالب است. فیلم تقریبا مثل یک تک گوئی است از زبان مایک تایسن، و جذابیت آن در این است که دنیا را از زاویه دید او نشان می دهد.  بدون حضور توبک، که تایسن سالها از نزدیک می شناخته، امکان نبود این جزئیات فردی و احساسی از زبان این آدم بیرون بیاید.

 

tyson_4 جیمز توبک که در سی سال گذشته 9 فیلم داستانی ساخته، افت و خیز زیادی داشته --  کارهای برجسته ای دارد مثل Pick Up Artist و Two Girls & A Guy و کارهای ضعیف مثل Exposed  آن قدیم ها، یا  When Will I Be Loved این اواخر، سال 2004 فکر می کنم،  اما در فیلم هاش و سناریوهائی که برای فیلمسازهای دیگر، از جمله بری لوینسن، نوشته، تم های قمار، پیچیدگی روابط جنسی؛ و نقش زنان و هنرمندان در جامعه،  را، با داستانهائی در باره شخصیت های قدرتمند و خشن مافیائی و روابط نژادی بین سیاه ها و سفیدها، در هم می آمیزد. توبک استاد سابق ادبیات دانشگاه شهر نیویورک است، تحصیلکرده هاروارد،  جیمز توبک فرزند یک خانواده یهودی نیویورکی است که ثروتشان از تولید پوشاک می آمد.  بی نیازی مالی، همیشه توبک را سازش ناپذیر و تجربه گر، نگه داشته. این فیلم دنباله نگاهی است که از اولین فیلمش Fingers شروع کرد به قهرمان های سیاهپوست.

 

خیلی از منتقد ها در باره لحن تحلیلگرانه و صادقانه تایسن نوشته اند که گریبان تماشاگر را می گیرد. اسکات فانداس، منتقد ویلج وویس، این فیلم را به یک جلسه روانکاوی تشبیه کرده که در آن مریض وروانکار، هر دو خود مایک تایسن هستند. به قول ای او اسکات، منتقد نیویورک تایمز، هر چند فیلم قابل اعتمادی نیست چون یک طرفه است، اما فیلم صادقانه ای است.  کنت توران در لس آنجلس تایمز گیرائی فیلم را به مسابقه قهرمانی بوکس جهان تشبیه کرده و الیسن سموئلز در نیویوزویک نوشته یک مستند خارق العاده است.   الیسون سموئلز در نیوزویک Newsweek نوشته یک مستند خارق العاده است.  پیتر تراورس، منتقد رولینگ استون، نوشته انگار به تایسن در این فیلم آمپول حقیقت تزریق کرده اند، آنهم نه به خاطر اینکه خدمتی به او کرده باشند. این منتقد نوشته بعد از این فیلم نمی دانید از کجا خورده اید اما این ضربه قوی، بهترین فیلم است و نه فقط در میان مستندها.

دوجور روزنامه نگاری و دو جور فساد

دوجور روزنامه نگاری و دو جور فساد

 


state_of_play_4 «وضع بازی» در یک داستان جنائی و حادثه ای، به نقش مطبوعات به عنوان وجدان بیدار جامعه نگاه تازه ای می اندازد و با داستانی برگرفته از حوادثی که نظیر  آنها را در روزنامه ها می خوانیم، آن را با دهه 1970 مقایسه می کند.  در محور داستان فیلم، رابطه دوستی یک روزنامه نگار با یک نماینده کنگره قرار دارد، و رقابت رسانه های نوین مثل اینترنت و بلاگ، با رسانه های سنتی، مثل روزنامه ها. اما محور فیلم دو تحقیق همزمان است یکی در باره فساد دولتی و سیاسی، و دیگری در باره فساد در زندگی شخصی سیاستمدار و روزنامه نگار.

 

«وضع بازی» فیلمی است بین المللی، با اینکه داستان آن در واشنگتن می گذرد، و بر آمریکا متمرکز است، کارگردانش، اسکاتلندی است و هنرپیشه اصلی اش استرالیائی است، سناریویش را آمریکائیان نوشته اند.  فیلم «وضع بازی» جمعی از هنرمندان فیلمهای سیاسی اخیر را دور هم جمع کرده، که همه از سینمای انگلیسی زبان هستند که حالا جهانی شده، و همه در برگردان ماجراهای واقعی و مستند، به فیلم تجربه دارند. 

کارگردان فیلم، «که وین مکدانالد» Kevin McDonald هنرمندی اسکاتلندی است که با فیلم «آخرین پادشاه اسکاتلند» گل کرد، در باره ایدی امین، دیکتاتور نیمه دیوانه اوگاندا...   سناریوی فیلم  State of Play بر اساس یک سریال ششساعته تلویزیونی انگلیسی بی بی سی، بازنویسی شده. آن را متیو مایکل کارنهان Carnahan نوشته، کسی که سناریوی فیلم سیاسی و ضد جنگ رابرت ردفورد Lions for Lambs را نوشته بود، همراه با تونی گیلروی، که فیلم Duplicity را ساخته بود اخیرا با جولیا رابرتز و کلایو اوئن، در باره رقابت دو شرکت عظیم مواد مصرفی، و همچنین فیلم مایکل کلیتون Michael Clayton را ساخته بود دو سال پیش، در باره نقش وکلای فاسد در پنهان کردن خطرات محیط زیستی و بهداشتی مواد شیمیائی تولید یک شرکت عظیم. سناریست دیگر فیلم، بیلی ری Billy Ray سناریست فیلم Breach است آن هم براساس یک ماجرای واقعی... در باره مامور عالیرتبه FBI که جاسوس روسها شده بود.

 

فیلم «وضع بازی» هم همان تم های خاص واشنگتن  را دنبال می کند، یعنی  سوء استفاده از قدرت و فساد اداری و مالی.  یک شرکت نابکار است که تلاش می کند از افشای فساد و کلاهبرداری کلانش در قراردادی با وزارت دفاع آمریکا، جلوگیری کند و راسل کرو Russell Crowe خبرنگاری است به نام «کل Cal» که می خواهد جلوی آبروریزی دوست قدیمش نماینده مجلس با بازی بن افلک را بگیرد، چون تحقیقش در باره این شرکت، با کشته شدن همکار جوانش همزمان شده، همکاری که نماینده مجلس اعتراف می کند با او رابطه جنسی برقرار کرده. زن نماینده مجلس، با بازی رابین رایت پن، قبلا  در دانشگاه معشوق روزنامه نگار بوده و رابطه آنها دو سال پیش باعث شد ک مدتی است دو دوست قدیمی با هم حرف نمی زنند.  

 

یعنی باز هم افشاگری است در باره مطبوعات و سیاستمداران در فساد صنعتی و مالی، و اینکه گاهی بعضی افشاگری های رسانه ها، همراه با بعضی ملاحظات یا لغزش های شخصی سیاستمداران و روزنامه نگاران، می تواند جلوی برملا شدن حقایق واقعی را بگیرد.

 

فیلم وضع بازی، به خاطر تمرکزش بر مطبوعات واشنگتن، خاطره فیلم «همه مردان رئیس جمهوری» در باره تحقیق واشنگتن پست در باره نقش رئیس جمهوری در دزدی اطلاعاتی «واترگیت» را زنده می کند.

 

کارگردان «که وین مکدانالد» می پرسد جامعه چه شکلی پیدا می کرد اگر خبرنگارها نبودند که نقش وجدان بیدار جامعه را بازی کنند؟  او می گوید قلب فیلمش بحث در باره آینده خبر و گردآوری خبر است، که در فیلم از طریق رابطه بین راسل کرو، که یک خبرنگار باسابقه از نسل روزنامه نگاران قدیم است و یک بلاگ نویس جوان، با بازی ریچل مک ادمز، و برخورد آنها نشان دهنده برخورد دنیای اینترنت و تکنولوژی جدید است با روزنامه های سنتی، که یک کسب و کار و هنر در حال مرگ هستند.

 

راسل کرو می گوید در جهان رسانه ها، عینیت گرائی واقعا یک اسطوره است و یک ابهام اخلاقی در ذات روزنامه نگاری وجود دارد برای اینکه بالاخره مطبوعات را هم انسانها می نویسند. او می گوید در دهه 1970 وقتی فیلم مردان رئیس جمهوری ساخته شد، مردم روزنامه نگاران را قهرمان می دانستند و اعتقاد داشتند آنها منابع خود را به دلایل صحیحی مخفی نگه می دارند و خبر چاپ نمی کردند مگر آنکه به حقیقت آن اطمینان پیدا می کردند.

 

که وین مکدانالد می گوید جذابیت فیلمش این است که فیلم پیچیده ای است، خیلی شخصیت دارد، خیلی عمق دارد و خیلی چرخش داستان، و کلی هم شوخی، که کسی فکر نمی کرد در این فیلم باشد، در حالیکه دیدم مردم واقعا می خندند. فیلمی است پر از شخصیت و حادثه.

 

***

 

داستان فیلم پیچیده است برای اینکه آن را شلوغ کرده اند.  مثل فیلم قبلی گیلروی، همان Duplicity که به قدری چرخش داشت قصه، که تماشاگر را گیج می کرد. اینجا هم لطمه ای که خورده این است که گره های متعدد داستان را مجبور می شود در سکانس آخر، حل کند.

 

اما داستان این است که چند نفر کشته می شوند تقریبا همزمان، درست یک روز قبل از آنکه نماینده کنگره، کالینز، با بازی بن افلک، می خواهد در یک جلسه جنجالی، افشاگری کند در باره یک شرکت عظیم، که متهم است با دولت قرارداد دفاعی بسته که مالیات دهنده را 40 میلیارد دلار سرکیسه کند. اما یکی از کسانی که می میرد، مردی است با یک چمدان پر مدرک برای نماینده مجلس، دیگری دوچرخه سواری است که شاهد قتل بوده و سومی هم دستیار نماینده مجلس است که با او رابطه جنسی داشته، که سر راه اداره، او را جلوی قطار زیرزمینی می اندازند. این همان گیر اخلاقی شخصی است که کار اصلی و وجدانی این نماینده مجلس را به خطر می اندازد.

 

اما در محور فیلم، رابطه دوستی دیرینه این نماینده مجلس است با یک خبرنگار روزنامه ای شبیه به واشنگتن پست، که در جوانی عاشق زنی بوده که نماینده مجلس با او ازدواج کرده، با بازی رابین رایت پن... شخصیت ریچل مک ادمز، بلاگ نویس روزنامه است که دنبال مطالب جنجالی می گردد، و در این داستان با راسل کرو همراه می شود برای کشف ماجرائی که انتظارش را ندارد.

 

چند چیز در این فیلم همه را به یاد «همه مردان رئیس جمهوری» انداخته، که فیلمی بود براساس ماجرای واقعی تحقیق واترگیت که ریچارد نیکسن، رئیس جهموری آمریکا را به زیر آورد. تحقیق دو خبرنگار روزنامه واشنگتن پست، باب وودوارد و کارل برنستین، که آن را در سال 1974 به صورت کتاب منتشر کردند و بعد با شرکت رابرت ردفورد و داستین هافمن، فیلم سینمائی آن ساخته شد به کارگردانی الن جی پاکولا  . Pakula

 

 اما حرفی که فیلم «وضع بازی» می زند این است که در زمانی که مطبوعات سنتی زیر فشار رسانه های جدید قرار دارند، روزنامه ای مثل واشنگتن پست به جای اینکه دو خبرنگار با تجربه را برای کشف یک همچه توطئه ای بیرون بفرستد، یک خبرنگار با تجربه را با یک بلاگ نویس جوان همراه می کند که عجله دارد همه چیز را بلافاصله آنلاین بگذارد. سردبیر روزنامه بیشتر به خبر جنجالی رابطه جنسی نماینده مجلس علاقه دارد تا افشاگری نماینده مجلس در باره قرارداد کلان خدمات دفاعی با یک شرکت خصوصی.

 

سئوالی که فیلم مطرح می کند این است که در رسانه های جدید، ارزش خبرها با هم یکسان می شود و بنابراین، رابطه جنسی یک نماینده متاهل کنگره، با یک دستیار جوان، در رسانه های جدید، ارزشی معادل تحقیق او در باره توطئه کلاهبرداری 40 میلیارد دلاری پیدا می کند.

 

اما خبرنگار با تجربه، بعد از مشاجرات زیاد، سرانجام تبدیل می شود به راهنمای بلاگ نویس جوان. و جالب است که برخلاف انتظار تماشاگر، بین اینها رابطه عشقی هم پدید نمی آید که این هم چشمکی است از سوی نویسندگان فیلم، به فرهنگ تازه حاکم بر محیط کار در آمریکا و جای تازه زنها، که برخلاف فیلمهای قدیمی راجع به مطبوعاتی ها، مثل فیلم  Gal Friday حالا دیگر زن ها می توانند در مطبوعات با مردها همکار باشند، ولی معشوق آنها نشوند. 

 

با گذاشتن صحنه هائی مشابه فیلم همه مردان رئیس جمهوری، مثل فضای داخلی روزنامه، مثل دیدارهای شبانه با منابع خبری در گاراژهای تاریک، فیلم «وضع بازی» عمدا می خواهد با اشاره به آن فیلم برای خودش اعتبار کسب کند و ضمنا، تماشاگر را وادار کند که وضع مطبوعات آن زمان را با حالا مقایسه کنند.

 

 سردبیر روزنامه  با بازی هلن میرن، بارها تذکر می دهد که یک شرکت عظیم روزنامه را خریده است و به زودی شاهد دستور صرفه جوئی های عظیم در مخارج خبرجمع کنی خواهیم بود از بالا، چیزی که الان در همه روزنامه های آمریکا شاهدش هستیم که از یک طرف به خاطر وضع اقتصادی، اگهی هاشان کم شده، و از طرف دیگر هم، خواننده از دست داده اند به خاطر اینترنت، و دائم دارند از صفحات و خبرها و کارمندان و خبرنگاران کم می کنند.

 

اما بحران روزنامه ها، قتل همکار نماینده مجلس، افشاگری نماینده مجلس در باره رابطه نامشروع جنسی... انگار همه این سوژه ها را از خود این روزنامه ها بریده اند. این فیلم براساس یک مینی سری، یا یک داستان شش قسمته که BBC سال 2003 پخش کرد ساخته شده، ولی جالب است که بعضی از چیزهائی که نشان می دهد بعدا بارها و بارها در خبرها بود، مثل قتل مرموز  دختری به نام ساندرا لیوی، که دستیار یک نماینده کنگره بود، زندگی آن نماینده را به کلی منهدم کرد و البته بعد معلوم شد هرچند که با این دختر رابطه داشت، اما در قتل او نقشی نداشت.  یا ماجرای سال گذشته فرماندار نیویورک که وقتی رابطه اش با یک روسبی در هتلی در واشنگتن برملا شد، کنار زنش ایستاد معذرت خواست و بعد هم ناچار شد استعفا بدهد. صحنه اعتراف نماینده مجلس در فیلم «وضع بازی» خاطره اعتراف فرماندار سابق نیویورک را انگار دارد پیش بینی می کند.

 

«وضع بازی» در سه روز اول اکرانش یک کم بیشتر از 14 میلیون فروش کرده که قابل ملاحظه نیست ولی بعد از فیلم «دوباره 17» زک افران، چون رقیب دیگری نبوده، مقام دوم را داشته در گیشه آمریکا. ولی منتقدها در باره آن چی می گویند؟

بیشتر منتقدهای روزنامه ها، از جمله ای او اسکات در نیویورک تایمز و راجر ایبرت در شیکاگو سان تایمز، از اینکه فیلمی در باره روزنامه دیده اند، احساساتی شده اند و اسکات نوشته وقتی در تیتراژ پایانی فیلم صحنه های حروفچینی و چاپ و بسته بندی روزنامه را نشان می دهد، اشک به چشم آورد، به خصوص چون همه مرگ قریب الوقوع مطبوعات را نزدیک می بینند. ولی همین منتقد از فیلم انتقاد کرده که در سرعت و حرصی که برای گنجاندن تم های باب روز دارد، وقت پرداخت به آنها را پیدا نمی کند، مثلا برخورد فرهنگ اینترنت و فرهنگ مطبوعات سنتی خیلی بیشتر جای کار داشت در این فیلم.

 

جی هوبرمن، در هفتگی غیرمتعارف نیویورک، ویلج وویس، هم یادآور شده که ممکن است عصر روزنامه به پایانش نزدیک باشد، اما فیلم راجع به روزنامه و روزنامه نگارها، یک ژانر یا خط سینمائی محبوب است که به این زودی ها تمامی ندارد.

 

 راجر ایبرت، منتقد پیشکسوت در شیکاگو سان تایمز،  اشاره کرده به چاخان هائی که در فیلم هست راجع به جزئیات کار مطبوعات، از جمله اینکه سردبیر هلن میرن روزنامه را چهارساعت برای گرفتن نتیجه تحقیق روزنامه نگار، معطل می کند، که ایبرت نوشته چنین چیزی اصلا ممکن نیست. از دید این منتقد، فیلم خیلی خوب و پرالتهاب شروع می شود اما در گره های پیچ درپیچ قصه، گم می شود و وقتی باید اوج بگیرد، گرفتار بازکردن عجولانه می شود از گره های داستان، و افت می کند.

بهنام.

گوموره، رویه دیگر یک فیلم مافیائی

Gomorra-1فیلم گوموره، که به گفته خیلی از منتقدها، بهترین فیلمی است که در سال گذشته از اروپا به آمریکا وارد شد. ولی معلوم نیست چرا اسمش در میان اسامی نامزدهای جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان نیست؟ این نکته ای است که تقریبا تمام منتقدانی که در باره فیلم گوموره مطلب نوشته اند، یادآور شده اند که جای این فیلم در میان نامزدهای اسکار خالی است.

فیلم گوموره بر اساس کتابی ساخته شده به همین نام از نویسنده ایتالیائی روبروتو ساویانو Roberto Saviano که کتاب داستانی هم نیست، بلکه یک کتاب مستند است در باره خانواده یا بهتر بگوئیم نظام تبهکاری که همه دادوستدهای غیرقانونی از مواد مخدر گرفته تا رشوه و خرید و فروش اموال مسروقه را کنترل می کند در شهر ناپل... به این نظام در ایتالیائی کومورا Comorra می گویند، و اسم فیلم، بازی با این واژه است، که آن را اسطوره ای می کند، و ربطش می دهد به شهر باستانی گوموره که نزدیک شهر دیگری بود به نام سدوم که بنا به روایتی دو هزار سال پیش از میلاد به خاطر فساد و ظلم مردمش زیر آب رفت، و به روایت دیگر دچار صاعقه شد.

فیلم گوموره ساختار اپیزودیک دارد و پنج داستان آن همه، در حوالی آپارتمانهای فقیرنشین سازمانی نیمه مخروبه در حوالی ناپل اتفاق می افتد و تماشاگر خیلی زود متوجه می شود که این فیلم آن روی سکه فیلمهای مافیائی مثل گادفادر Godfather و سوپرانو و Scarface است برای اینکه تصویری واقعی گرایانه و چندش آور و حتی ترحم برانگیز نشان می دهد از فروش مواد مخدر و تبهکاری مرگبار همراه آن و فقر و محرومیتی که به همراه می آورد.

فیلم گوموره، برخلاف فیلمهای آشنای مافیائی، لحنی مستند دارد و نبرد تبهکاران سازمان یافته را در محلات و خیابانهای محل حادثه فیلمبرداری کرده. کارگردان ماتئو گارون محل فیلمبرداری در دو ساعتی رم را به صحنه جنگ تشبیه می کند آنهم در ایتالیای سال 2008.

برای ساختن فیلم، به جای استودیوهای رم، گامون به محلات فقیرنشین محل فعالیت موادفروشها رفت. او می گوید هر سه روز یک نفراینجا کشته می شود یعنی 4 هزار نفر در سی سال گذشته، و جالب است که جنایات همچنان ادامه دارد. گارون می گوید می خواست حس بودن در این محل را به تماشاگر فیلم منتقل کند. فیلم «گوموره» تاثیر فیلمهای هالیوودی در باره مافیا بر زندگی تبهکاران را نشان می دهد.

 

گارون می گوید نمونه تبهکار همان است که در فیلمهای کاپولا، اسکورسزی یا ترنتینو هست، و در این فیلم نشان می دهد که الگوی زندگی تبهکاری همان فیلمهائی هستند که آن را فریبنده و باشکوه جلوه می دهند، ولی در ضمن نشان می دهد که زندگی واقعی آنها با الگوی سینمائی اش خیلی تفاوت دارد. بسیاری از آدمهای محل، که بعضی نزدیک به دستجات تبهکاری، نقش های مختلف فیلم را بازی می کنند.

 

گارون می گوید برای او مهم بود به این شخصیت ها نزدیک شود و دنیای مغشوش خاکستری رنگی را نشان دهد که خوب و بد، قانونی و غیرقانونی کنار هم قرار می گیرد. او می گوید قبلش فکر می کرد سیاه یا سفید است وحالا می بیند که خاکستری است.

 

***

  

Gomorra.2مافیائی که ما می شناسیم، مافیای سیسیل است که به آمریکا مهاجرت کرد در قرن نوزده. فیلمهای هالیوودی، گادفادر مثلا، و همه دیگر، در باره این مافیاست. مافیای ناپل، برعکس مافیای سیسیل، در آمریکا، و در فرهنگ عامه، حضور ندارد، اما بزرگترین تشکیلات تبهکاری سازمان یافته در ایتالیا است که به آن می گویند کامورا Camorra، به معنی «دسته» که گفتم اینجا آن را اسطوره ای کرده با تغییر اسم آن به گوموره، متشکل است از صد دسته به هم پیوسته که جمعا 7 هزار تبهکار عضو آن هستند و در همه کاری هست، از مواد مخدر گرفته، تا قاچاق سیگار، اسلحه، آدم برای فحشا. این اولین بار است که حکومت ترور و وحشت این مافیا، به تصویر کشیده می شود، یعنی از عالم واقعیت منتقل می شود به عالم تخیل و سینما...

 

با این حال، ظاهرا و شاید به همین خاطر، این فیلم با فیلمهای دیگر مافیائی فرق دارد. گوموره، فیلم که جایزه اول فستیوال کان را برنده شد و از طرف ایتالیا برای شرکت در اسکار نامزد شده بود، برخوردش نه تنها با فیلمهای مافیائی چینه چیتا و هالیوود متفاوت است، بلکه کتابش هم فرق دارد. کتاب روزنامه نگار روبرتو ساویانو در باره مافیای ناپلی، به سبک شخصی و ذهنی، و به اصطلاح روزنامه نگاری گانزوئی نوشته شده، یعنی خبرنگار خودش و احساسات خودش را وارد موضوعی که گزارش می دهد کرده، اما برخورد سینماگر با همین قصه ها، خیلی خشک تر و واقع بینانه تر است.

  Gomorra-4

از سوی دیگر می توان این فیلم را ادعانامه ای دانست علیه سینمائی که حالا، در خدمت هنر، یا در خدمت فروش گیشه یا هر چه، آمد با استفاده از جذابیت مغناطیسی هنرپیشه های برجسته و همه امکانات نمایشی و ترفندهای بصری، داستانهای مربوط به جنایت و تبهکاری و پول در آوردن از طریق های خشن را در فیلمهای به یادماندنی، جاودانی کرد. خوب، این فیلمها همانطور که الهام بخش تماشاگران و هنرمندان هستند، می توانند الهام بخش تبهکاران باشند.

 

یک فصل از فیلم اساسا به عشق و علاقه و اشتیاقی اختصاص دارد که گنگسترهای این مافیای خشن نسبت به فیلمهای مافیائی هالیوود نشان می دهند. فیلم هائی مثل پالپ فیکشن Pulp Fiction، و گودفلاز Goodfellas و گادفادر البته، برای همین است که در نگاه سرد و خشک و بی عاطفه ای آقای گارون این داستانها در باره خشونت و استیصال را فیلم کرده، شخصیت رنگارنگ و جذاب مثل دونیرو در گودفلاز وجود ندارد، خبری از مادرهای چاق و موسفیدی که در خانه های قشنگ اسپاگتی هم می زدند در فیلمهای مافیائی ایتالیائی، یا خبر از آدمهای خوشپوش و خوش سلیقه ای که بعد از تیراندازی اپرا گوش می کردند، نیست... حتی از موسیقی هیجان انگیز برای خط کشیدن زیر لحظات اوج عاطفی نیامده استفاده کند، و حاصل کار، به قول مانولا درگیس منتقد نیویورک تایمز، یک عکس مقطعی است که انگار از جهنم برداشته باشند. حس اینکه شما دارید جهانی کاملا بیگانه را نگاه می کنید از لحظه شروع فیلم بیدار می شود. گارون، که در آمریکا زیاد شناخته شده نیست، از عوامل زیادی برای جذاب کردن داستانها و واقعیت بخشیدن به آنها استفاده کرده از جمله قاطی کردن مردم عادی محل با بازیگران حرفه ای برای ایفای نقش ها، فیلمبرداری رودست از صحنه ها توسط خودش، لوکیشن های واقعی، ولی افشاگری اش، این فیلم آن را ممتاز می کند، اینکه با لحن صادقانه و بدون اغراق، پهنای قدرت و عملیات این مافیا را نشان می دهد که چگونه دامنه آن به جاهائی که تصورش را نمی توان کرد، گسترش پیدا می کند.

 

به قول منتقد ویلج وویس، جی هوبرمن، این یک نوع تازه ای از فیلم مافیائی است که آن را یکجور رپورتاژ نئورئالیست اسم گذاشته که زیاد وارد شکافتن علت و عمق حوادث نمی شود. منتقد لس آنجلس تایمز، کنت توران، از بی رحمی عمیق داستانها و شخصیت ها تعریف کرده و نوشته در جهان بیرحم این فیلم، هیچ انگیزه یا واکنش انسانی، تنبیه نشده باقی نمی ماند.

منبع: بهنام ناطقی

نامزدهای  نقشهای اول زن و مرد اسکار

نامزدهای اسکار به روایت تصویر

هنر پیشه های مرد نقش اول

شان پن برای فیلم milk

درنقش هاروی میلک اولین سیاستمدار gay

برد پیت برای فیلمThe Curious Case of Benjamin Button ماجرای غریب بنجامین باتن

برای دیدن ادامه مطالب روی ادامه مطلب کلیک کنید

ادامه نوشته

نامزدهای golden globe

Benjamin Button             Cate Blanchett and Brad Pitt in “The Curious Case of Benjamin Button.” (Merrick Morton/Paramount Pictures)

A gloomy Hollywood put aside a dismal economy and a worsening labor spat between studios and actors Thursday morning to focus on the fluff of who got Golden Globe nominations – and some big names that didn’t.

“The Curious Case of Benjamin Button,” the Brad Pitt drama about a man who ages backwards, and “Frost/Nixon,” Ron Howard’s screen version of the Peter Morgan play, each nabbed five nominations, in nearly all the major categories. “Benjamin Button” was nominated in categories including best actor in a drama (Mr. Pitt), best dramatic picture, best director (David Fincher) and best screenplay (Eric Roth). The “Frost/Nixon” nominations included ones for best dramatic picture, best actor in a drama (Frank Langella), best director (Ron Howard), best screenplay (Mr. Morgan).

“Revolutionary Road,” meanwhile, captured nominations for best dramatic picture, best actor in a drama (Leonardo DiCaprio), best actress in a drama (Kate Winslet) and best director (Sam Mendes), and was immediately thrust into the middle of the award season’s center stage. ”

But Hollywood will focus as much on what was shut out, and there were several surprises. “Doubt” was also nominated in five categories (including Meryl Streep for best actress in a drama), but failed to make the list of the best film drama nominees. “Australia,” the epic drama starring Nicole Kidman and Hugh Jackman, was shut out completely of the major categories, a terrible harbinger for its Oscar hopes. “Milk,” the biopic starring Sean Penn as the late gay rights activist Harvey Milk, was not nominated for best picture even though it has been touted as a lock for one at the Oscars.

Joining “Benjamin Button” and “Revolutionary Road” in the best dramatic picture category were “Frost/Nixon,” “The Reader” and “Slumdog Millionaire.”

The nominations were announced by the actresses Brooke Shields and Elizabeth Banks and the actors Terrence Howard and Rainn Wilson, in addition to Jorge Camara, the president of the Hollywood Foreign Press Association. By themselves, the Globe nominations are not deeply meaningful, but they are important for gaining momentum in the Oscar race. And while the Golden Globes are not necessarily predictive of the Academy Awards, the best-picture Oscar has mirrored the association’s choice for best drama or best comedy/musical in 14 of the last 21 years.

The Golden Globes, which turned into a glorified press conference last year due to the screenwriters’ strike, will be presented on Jan. 11 at a ceremony to be broadcast on NBC. The Globes are not expected to be affected by the current standoff between the Screen Actors Guild and studios over a new contract, although the Academy Awards, scheduled for February, may not be as safe.

A full list of the nominees is after the jump.

FILM

BEST FEATURE - DRAMA
“The Curious Case of Benjamin Button”
“Frost/Nixon”
“The Reader”
“Revolutionary Road”
“Slumdog Millionaire”

BEST FEATURE - COMEDY
“Burn After Reading”
“Happy-Go-Lucky”
“In Bruges”
“Mamma Mia!”
“Vicky Cristina Barcelona”

ACTOR - DRAMA
Leonardo DiCaprio - “Revolutionary Road”
Frank Langella - “Frost/Nixon”
Sean Penn - “Milk”
Brad Pitt - “The Curious Case of Benjamin Button”
Mickey Rourke - “The Wrestler”

ACTRESS - DRAMA
Anne Hathaway - “Rachel Getting Married”
Angelina Jolie - “Changeling”
Meryl Streep - “Doubt”
Kristin Scott Thomas - “I’ve Loved You So Long”
Kate Winslet - “Revolutionary Road”

ACTOR - COMEDY OR MUSICAL
Javier Bardem - “Vicky Cristina Barcelona”
Colin Farrell - “In Bruges”
James Franco - “Pineapple Express”
Brendan Gleeson - “In Bruges”
Dustin Hoffman - “Last Chance Harvey”

ACTRESS - COMEDY OR MUSICAL
Rebecca Hall - “Vicky Cristina Barcelona”
Sally Hawkins - “Happy-Go-Lucky”
Frances McDormand - “Burn After Reading”
Meryl Streep - “Mamma Mia!”
Emma Thompson - “Last Chance Harvey”

SUPPORTING ACTOR
Tom Cruise, “Tropic Thunder”
Robert Downey Jr., “Tropic Thunder”
Ralph Fiennes, “The Duchess”
Philip Seymour Hoffman, “Doubt”
Heath Ledger, “The Dark Knight”

SUPPORTING ACTRESS
Amy Adams, “Doubt”
Penelope Cruz, “Vicky Cristina Barcelona”
Viola Davis, “Doubt”
Marisa Tomei, “The Wrestler”
Kate Winslet, “The Reader”

BEST DIRECTOR
Danny Boyle, “Slumdog Millionaire”
Stephen Daldry, “The Reader”
David Fincher, “The Curious Case of Benjamin Button”
Ron Howard, “Frost/Nixon”
Sam Mendes, “Revolutionary Road”

SCREENPLAY - MOTION PICTURE
Simon Beaufoy, “Slumdog Millionaire”
David Hare, “The Reader”
Peter Morgan, “Frost/Nixon”
Eric Roth, “The Curious Case of Benjamin Button”
John Patrick Shanley, “Doubt”

FOREIGN LANGUAGE FILM
“The Baader Meinhof Complex” (Germany)
“Everlasting Moments” (Sweden)
“Gomorrah” (Italy)
“I’ve Loved You So Long” (France)
“Waltz with Bashir” (Israel)

ANIMATED FEATURE FILM
“Bolt”
“Kung Fu Panda”
“Wall-E”

ORIGINAL SCORE
Alexandre Desplat– “The Curious Case of Benjamin Button”
Clint Eastwood — “Changeling”
James Newton Howard — “Defiance”
A.R. Rahman — “Slumdog Millionaire”
Hans Zimmer — “Frost/Nixon”

ORIGINAL SONG
“Down to Earth” — “Wall-E” (Music by Peter Gabriel, Thomas Newman; Lyrics by Peter Gabriel)
“Gran Torino” — “Gran Torino (Music by Clint Eastwood, Jamie Cullum, Kyle Eastwood, Michael Stevens;
Lyrics by Kyle Eastwood, Michael Stevens)
“I Thought I Lost You — “Bolt” (Music & Lyrics by Miley Cyrus, Jeffrey Steele)
“Once in a Lifetime” — “Cadillac Records” (Music & Lyrics by Beyoncé Knowles, Amanda Ghost, Scott McFarnon, Ian Dench, James Dring, Jody Street)
“The Wrestler” — “The Wrestler” (Music & Lyrics by Bruce Springsteen)

TELEVISION

TELEVISION SERIES - COMEDY OR MUSICAL
“30 Rock”
“Californication”
“Entourage”
“The Office”
“Weeds”

PERFORMANCE BY AN ACTRESS IN A TELEVISION SERIES -COMEDY OR MUSICAL
Christina Applegate - “Samantha Who?”
America Ferrera - “Ugly Betty”
Tina Fey - “30 Rock”
Debra Messing - “The Starter Wife”
Mary-Louise Parker - “Weeds”

PERFORMANCE BY AN ACTOR IN A TELEVISION SERIES -COMEDY OR MUSICAL
Alec Baldwin - “30 Rock”
Steve Carell - “The Office”
Kevin Connelly - “Entourage”
David Duchovny - “Californication”
Tony Shalhoub - “Monk”

TELEVISION SERIES – DRAMA
“Dexter” (Showtime)
“House” (Fox)
“In Treatment” (HBO)
“Mad Men” (AMC)
“True Blood” (HBO)

PERFORMANCE BY AN ACTRESS IN A TELEVISION SERIES – DRAMA
Sally Field — “Brothers and Sisters”
Mariska Hargitay — “Law and Order: Special Victims Unit”
January Jones — “Mad Men”
Anna Paquin — “True Blood”
Kyra Sedgwick — “The Closer

PERFORMANCE BY AN ACTOR IN A TELEVISION SERIES – DRAMA
Gabriel Byrne — “In Treatment”
Michael Hall — “Dexter”
Jon Hamm — “Mad Men”
Hugh Laurie — “House”
Jonathan Rhys Meyers — “The Tudors”

MINI-SERIES OR MOTION PICTURE MADE FOR TELEVISION
“A Raisin in the Sun”
“Bernard and Doris”
“Cranford”
“John Adams”
“Recount”

PERFORMANCE BY AN ACTRESS IN A MINI-SERIES OR MOTION PICTURE MADE FOR TELEVISION
Judi Dench — “Cranford”
Catherine Keener — “An American Crime”
Laura Linney — “John Adams”
Shirley Maclaine — “Coco Chanel”
Susan Sarandon — “Bernard and Doris”

PERFORMANCE BY AN ACTOR IN A MINI-SERIES OR MOTION PICTURE MADE FOR TELEVISION
Ralph Fiennes — “Bernard and Doris”
Paul Giamatti — “John Adams”
Kevin Spacey — “Recount”
Kiefer Sutherland — “24: Redemption”
Tom Wilkinson –”Recount”

PERFORMANCE BY AN ACTRESS IN A SUPPORTING ROLE IN A SERIES, MINI-SERIES OR MOTION PICTURE MADE FOR TELEVISION
Eileen Atkins — “Cranford”
Laura Dern — “Recount”
Melissa George — “In Treatment”
Rachel Griffiths — “Brothers and Sisters”
Dianne Wiest — “In Treatment”

PERFORMANCE BY AN ACTOR IN A SUPPORTING ROLE IN A SERIES, MINI-SERIES OR MOTION PICTURE MADE FOR TELEVISION
Neil Patrick Harris — “How I Met Your Mother”
Denis Leary — “Recount”
Jeremy Piven — “Entourage”
Blair Underwood — “In Treatment”
Tom Wilkinson — “John Adams”

جشن پنجاهمین سال اكران «زندگی شیرین» فدریكو فلینی در آکادمی اسکار

به مناسبت پنجاهمین سال اكران فیلم «زندگی شیرین» اثر معروف كارگردان نام‌دار ایتالیایی فدریكو فلینی، مجموعه برنامه‌ها و مراسم‌هایی در كشورهای مختلف به مدت دو سال برگزار خواهد شد.
فیلم «زندگی شیرین» كه در سال ۱۹۵۸ وارد مرحله نگارش فیلم‌نامه، در سال ۱۹۵۹ فیلم‌برداری و در سال ۱۹۶۰ اكران شد، از آثار ماندگارسینمای ایتالیا محسوب می‌شود كه فدریكو فلینی آن را كارگردانی كرد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، به مناسبت پنجاهمین سال نمایش این فیلم، مجموعه مراسم‌های یادبودی از خانه‌ی شخصی فلینی تا آكادمی اسكار برگزار خواهد شد.
آكادمی اسكار به‌همین مناسبت نمایشگاهی را از تاریخ ۲۴ ژانویه تا ۱۹ آوریل با موضوع «كتاب رویاهایم» درباره‌ی فلینی برگزار خواهد كرد.
این مراسم‌ها هفته‌ی گذشته در ریمینی ایتالیا با برگزاری یك همایش بین‌المللی درباره‌ی فیلم «زندگی شیرین» آغاز شد كه منتقدین، جامعه‌شناسان، موسیقی‌دانان و روان‌شناسانی از سراسر جهان در آن حضور داشتند و به مدت دو روز جوانب مختلف این فیلم ۱۷۸ دقیقه‌ای سیاه و سفید را مورد تحلیل قرار دارند.
ازمیان تمام كارگردانانی كه كسب اسكار را تجربه كرده‌اند، فدریكو فلینی در مقام كارگردان، توانست چهاربار جایزه اسكار بهترین فیلم غیرانگلیسی را كسب كند و از این حیث همچنان ركورددار است.
فلینی در سال‌های ۱۹۵۶ برای «جاده»، ۱۹۵۷ برای «شب‌های كابیریا»، ۱۹۶۳ برای «هشت‌ونیم» و در سال ۱۹۷۴ برای «آماركورد» چهار اسكار بهترین فیلم غیرانگلیسی را برای سینمای ایتالیا به‌همراه آورد

کایه‌دو سینما باز هم «همشهری کین» ولز را برگزید

منتقدان مجله معتبر فرانسوی کایه دو سینما فهرست 100 فیلم برتر تاریخ سینما را از نگاه خود منتشر کردند که شاهکار سال 1941 اورسن ولز در صدر آن قرار دارد.
ایندیپندنت اعلام کرد «همشهری کین» که اولین فیلم بلند ولز است، داستان یک جوان آرمانگرای ثروتمند را به تصویر می‌کشد که رسوایی و فساد او را به پیرمردی منزوی و پشیمان تبدیل می‌کند.
رده دوم این فهرست به طور مشترک از آن فیلم 1955 «شب شکارچی» ساخته چارلز لاتن با بازی رابرت میچم و فیلم فرانسوی «قاعده بازی» (ژان رنوار، 1939) شد. «طلوع» (فریدریش ویلهلم مورنا، 1927) با حضور جرج اوبراین و جنت گینور و «آتالانت» (ژان ویگو، 1934) با بازی ژان داسته، دیتا پارلو و میشل سیمون رده‌های چهارم و پنجم فهرست کایه دو سینما را به خود اختصاص داده‌اند.
فهرست مجله کایه دو سینما این ماه در قالب یک کتاب مصور و توصیفی منتشر شد و فیلم‌های این فهرست را 76 کارگردان، منتقدان و دست اندرکاران سینمای فرانسه انتخاب کرده‌اند. تمام 100 فیلم انتخاب شده از پنجشنبه پیش تا ژوئیه سال آینده در پاریس نمایش داده می‌شود.
بیشتر فیلم‌های انتخاب‌شده از سوی کایه دو سینما، آمریکایی هستند و بسیاری از فیلم‌های فرانسوی نیز در فهرست 100 فیلم برتر این مجله دیده می‌شود، اما حتی یک فیلم بریتانیایی نیز در این فهرست حضور ندارد.
مجله کایه دو سینما که به جرات تاثیرگذارترین مجله سینمایی تاریخ مطبوعات است، فیلم‌هایی از آلمان، ایتالیا، اسپانیا، روسیه، سوئد، هند و ژاپن را نیز انتخاب کرده‌ است.
در فهرست فیلم‌های منتخب کایه دو سینما هیچ اشاره‌ای به «لارنس عربستان» دیوید لین نشده و این در حالی است که فیلم لین در فهرست 100 فیلم برتر تاریخ سینما که از سوی موسسه فیلم آمریکا در هالیوود منتشر شد، رده هفتم را از آن خود کرد. هیچ فیلمی از پیتر گرین‌اوی یا کن لوچ فیلمسازان بریتانیایی نیز در فهرست حضور ندارد.
آلفرد هیچکاک و چارلی چاپلین نیز که متولد بریتانیا هستند، تنها با فیلم‌های آمریکایی خود در این فهرست دیده می‌شوند. ژان میشل فردون سردبیر کایه دو سینما حضور نداشتن فیلم‌های بریتانیایی در فهرست 100 فیلم برتر به انتخاب این مجله را "در خور توجه" اما "غیرعمدی" دانست و گفت: این مسئله نه به خاطر نگاه ضدبریتانیایی، بلکه ناشی از انتخاب‌های فردی 76 نفر از دست‌اندرکاران سینما در فرانسه است.
هیئت داوران کایه دو سینما چهار فیلم فرانسوی را در فهرست 20 فیلم اول فهرست گنجانده‌اند. «آواز در باران» 1952 که به جرات کلاسیک‌ترین فیلم موزیکال آمریکایی تاریخ سینماست و دو وسترن معروف «جویندگان» (جان فورد،‌ 1956) و «ریو براوو» (هوارد هاکس، 1959) نیز در میان 20 فیلم اول هستند.
کایه دو سینما به جرات روشنفکرترین مجله سینمایی است و چند نویسنده و منتقد معروف آن از جمله ژان لوک گدار، فرانسوا تروفو، کلو شابرول و ژاک ریوت چند سال پس از آغار انتشار این مجله در اوایل دهه 1950 فیلمسازانی مطرح شدند.

فهرست 20 فیلم اول فهرست 100 فیلم برتر تاریخ سینما به انتخاب کایه دو سینما به شرح زیر است:

1- «همشهری کین»، 1941، اورسن ولز
2- «شب شکارچی»، 1955، چارلز لاتن
2- «قاعده بازی»، 1939، ژان رنوار
4- «طلوع»، 1927، فریدریش ویلهلم مورنا
5- «آتالانت»، 1934، ژان ویگو
6- «ام»،1931، فریتس لانگ
7- «آواز در باران»، 1952، جین کلی و استنلی دانن
8- «سرگیجه»، 1958، آلفرد هیچکاک
9- «بچه‌های بهشت»، 1945، مارسل کارنه
9- «جویندگان»، 1956، جان فورد
9- «حرص»، 1924، اریک فون استروهایم
12- «ریو براوو»، 1959، هوارد هاکس
12- «بودن یا نبودن»، 1942، ارنست لوبیچ
14- «داستان توکیو»، 1953، یاسوجیرو اوزو
15- «تحقیر»، 1963، ژان لوک گدار
16- «اوگتسو مونوگاتاری»، 1953، کنجی میزوگوشی
16- «روشنایی‌های شهر»، 1931، چارلی چاپلین
16- «جنرال»، 1927، باستر کیتن
16- «نوسفراتو، یک سمفونی وحشت»، 1922، فریدریش ویلهلم مورنا
16- «اتاق موسیقی»، 1958، ساتیاجیت رای

اولین عکس‌ها از محل فیلمبرداری «لعنتی‌های بی‌آبرو» به کارگردانی کوئنتین تارانتینو

اولین عکس‌ها از محل فیلمبرداری «لعنتی‌های بی‌آبرو» به کارگردانی کوئنتین تارانتینو در سایت طرفداران این کارگردان منتشر شده است. تارانتینو که نزدیک به یک دهه یکی از مهم‌ترین و بحث برانگیزترین کارگردانان سینما بوده است فیلم تازه‌اش را در آلمان می‌سازد. عکس‌ها محل فیلمبرداری این پروژه را نشان می‌دهند. یک عکس بسیار جالب هم از براد پیت که نقش فرمانده گروهی از آمریکاییان که برای کشتن نازی‌ها دست به کار می‌شوند را نشان می‌دهد. به تازگی اولین پوستر فیلم هم منتشر شده است که دیدنی است.
براد پیت، دایان کروگر، دانیل برول، تیل شوئیگر، ملانی لورن، کریستف والتس، الی راث، بی. جی. نواک، جولی دریفوس و کلوریس لیچمان در فیلم جدید تارانتینو نقش‌آفرینی می‌کنند.

 

 


جیمز نیوتون هاوارد بهترین آهنگساز سال شد

آهنگساز نامزد اسکار در هشتمین دوره جوایز جهانی موسیقی متن WGA برای فیلم‌های «جنگ چارلی ویلسن»، «مایکل کلیتن» و «من افسانه هستم» بهترین آهنگساز سال معرفی شد.
هالیوود ریپورتر اعلام کرد مراسم اعطای جوایز جهانی موسیقی متن 2008 شنبه شب در حاشیه جشنواره خنت بلژیک برگزار و در آن هوارد نیوتن 57 ساله به عنوان بهترین آهنگساز معرفی شد.
او برای فیلم‌های «شاهزاده امواج»، «فراری»، «جونیر»، «یک روز خوب»، «عروسی بهترین دوستم»، «دهکده» و «مایکل کلیتن» در مجموع هفت بار نامزد اسکار بوده است. «تاوان» ساخته داریو ماریانلی نیز جایزه بهترین موسیقی متن را دریافت کرد. ماریانلی پارسال برای این فیلم برنده اسکار بهترین موسیقی شد.
ترانه «روی زمین» ساخته تامس نیومن و پیتر گابریل از فیلم انیمیشن «وال-ای» به عنوان بهترین ترانه سال برگزیده شد و مارک استرایتنفلد برای موسیقی فیلم «گانگستر آمریکایی» به کارگردانی ریدلی اسکات جایزه کشف سال را برد.
آنجلو بادالامنتی همکار قدیمی دیوید لینچ نیز جایزه یک عمر دستاورد هشتمین دوره جوایز جهانی موسیقی متن را دریافت کرد. او آهنگساز فیلم‌هایی مانند «مخمل آبی»، «وحشی در قلب»، «بزرگراه گمشده»، «داستان استریت» و «جاده مالهالند» است.
مراسم اعطای جوایز جهانی موسیقی متن در حاشیه سی و پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم خنت در بلژیک برگزار شد. «بازار» به کارگردانی بن هاپکینز جایزه بهترین فیلم این جشنواره را دریافت کرد.

فهرست کامل معرفی‌شدگان اسکار

مهلت برای معرفی نمایندگان کشورها به اسکار تمام شد/ فهرست کامل معرفی‌شدگان


 
با پایان یافتن مهلت ۹۶ كشور جهان برای معرفی فیلم‌های غیرانگلیسی به هشتادویكمین دوره جوایز اسكار، اكنون تنور رقابت برای كسب این جایزه‌ی ارزشمند داغ‌تر شده است.
آكادمی اسكار امسال از ۹۶ كشور جهان دعوت كرده بود تا فیلم‌های موردنظر خود را در بخش غیرانگلیسی حداكثر تا روز اول اكتبر (دهم مهر) معرفی كنند.

● كشورهای غایب:
از میان ۹۶ كشور، بولیوی و پورتوریكو رسما اعلام كرده بودند كه در رقابت اسكار هشتادویكم حضور نخواهند یافت. وزارت فرهنگ ویتنام نیز پس از آن‌كه تنها یك فیلم از این كشور خواستار معرفی به اسكار شده بود، تصمیم گرفت تا نماینده‌ای را به اسكار نفرستد.
جایزه‌ اسكار بهترین فیلم غیرانگلیسی برای اولین‌بار در سال ۱۹۵۶ در بیست‌ونهمین دوره جوایز آكادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریكا برای تقدیر از بهترین فیلم غیرانگلیسی راه‌اندازی شد.

● یكه‌تازی اروپایی‌ها :
طی ۵۹ سال برگزاری این جایزه، كشورهای اروپایی بیشترین درخشش را داشته‌اند و ۵۰ بار موفق به كسب آن شده‌اند. فیلم‌های آسیایی چهاربار، فیلم‌های آفریقایی سه‌بار و فیلم‌های آمریكایی تنها دوبار این تجربه را كسب كرده‌اند.
در مجموع ۵۹ دوره برگزاری جایزه اسكار بهترین فیلم غیرانگلیسی، سینمای ایتالیا ۱۳ بار توانسته این جایزه را به خود اختصاص دهد كه در این زمینه بالاتر از دیگر كشورها ایستاده است. پس از آن، فرانسه با ۱۲ جایزه اسكار در رتبه دوم قرار دارد.
اسپانیا، دیگر كشور اروپایی با چهار جایزه سوم است كه پدرو آلمادوار، كارگردان سرشناس اسپانیا دوبار با فیلم‌های «همه‌چیز درباره مادرم» (۱۹۹۹) و «دریای درون» (۲۰۰۴) برای اسپانیا افتخارآفرینی كرده است. سوئد، ژاپن، جماهیر شوروی سابق و هلند نیز هریك با سه جایزه در رتبه‌های بعدی كسب اسكار بهترین فیلم غیرانگلیسی اسكار هستند.

● فلینی بر بام اسكار
در میان تمامی كارگردانانی كه كسب اسكار را تجربه كرده‌اند، فدریكو فلینی، كارگردان بلندآوازه سینمای ایتالیا در مقام كارگردان، توانست چهاربار جایزه اسكار بهترین فیلم غیرانگلیسی را كسب كند و از این حیث همچنان ركورددار است.
فلینی در سال‌های ۱۹۵۶ برای «جاده»، ۱۹۵۷ برای «شب‌های كابیریا»، ۱۹۶۳ برای «هشت‌ونیم» و در سال ۱۹۷۴ برای «آماركورد» چهار اسكار بهترین فیلم غیرانگلیسی را برای سینمای ایتالیا به‌همراه آورد.

● امید ایران به «آواز گنجشك‌ها»:
امسال از سینمای ایران فیلم «آواز گنجشك‌ها» ساخته مجید مجیدی به اسكار هشتادویكم معرفی شد. این فیلم كه در جشنواره‌های بین‌المللی متعددی حضور داشته است، جایزه خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد را از جشنواره برلین برای رضا ناجی به‌همراه آورد.
سینمای ایران به مدت ۱۶ سال نماینده‌ای به اسكار معرفی نكرد تا سال ۱۳۷۳ كه فیلم «زیر درختان زیتون» ساخته‌ عباس كیارستمی معرفی شد. تاكنون تنها یك فیلم از سینمای ایران، «بچه‌های آسمان» ساخته مجید مجیدی، توانسته است جزء نامزدهای نهایی بهترین فیلم غیرانگلیسی اسكار قرار بگیرد. سال گذشته «میم مثل مادر» ساخته مرحوم رسول ملاقلی‌پور به آكادمی اسكار معرفی شده بود.

● سرشناس‌های اسكار هشتادویكم :
از میان آثار معرفی شده به آكادمی اسكار، در وهله‌ اول نگاه‌ها به فیلم «كلاس» از فرانسه دوخته شده است. این فیلم به كارگردانی لاورنت كانتت از فرانسه توانست نخل طلای كن شصت‌ویكم را به خود اختصاص دهد.
فیلم «كاپیتان ابورائد» نیز از آن جهت مورد توجه است كه برای اولین‌بار در تاریخ سینمای اردن، فیلمی به اسكار فرستاده می‌شود.
فیلم «برف» از بوسنی كه ایران نیز در ساخت آن مشاركت داشته است، به‌همراه فیلم ضدجنگ «نمك این دریا» از فلسطین كه جنایات وحشیانه رژیم‌صهیونیستی را به‌تصویر كشیده است، دیگر آثار قابل‌توجه در اسكار امسال هستند.

● كشورهای حاضر و فهرست تكمیلی فیلم‌های معرفی‌شده بخش غیرانگلیسی آكادمی اسكار :
«ماسكارادس» (الجزایر)؛ «لئونرا» (آرژانتین)؛ «انتقام» (اتریش)؛ «آها» (بنگلادش)، «الدورادو» (بلژیك)، «برف» (بوسنی‌وهرزگوین)؛ «آخرین توقف ۱۷۴» (برزیل)؛ «زیفت» (بلغارستان)؛ «لازمه‌های زندگی» (كانادا)؛ «تونی مانرو» (شیلی)؛ «رویاپردازان» (چین)؛ «سگ، سگ را می‌خورد» (كلمبیا)؛ «پسر هیچ‌كس» (كروواسی)؛ «كارامازوف‌ها» (جمهوری چك)؛ «دنیای از هم پاچیده» (دانمارك)؛ «من اینجا بودم» (استونی)؛ «خانه پروانه‌های سیاه» (فنلاند)؛ «كلاس» (فرانسه)؛ «عقده بادر ماینهوف» (آلمان)؛ «اصلاح» (یونان)؛ «پوست رنگ‌شده» (هنگ‌كنگ)؛ «سفر ایساكا» (مجارستان)؛ «عروسی شب سفید» (ایسلند)؛ «ستاره‌های روی زمین» (هند)؛ «آواز گنجشك‌ها» (ایران)؛ «والتز با بشیر» (اسرائیل)؛ «گامورا» (ایتالیا)؛ «رحلت» (ژاپن)؛ «كاپیتان ابورائد» (اردن)؛ «بهشت‌های آبی» (قرقیزستان)؛ «شب‌های عربی» (لوكزامبورگ)؛ «من اهل تیتوف ولس هستم» (مقدونیه)؛ «دونیا و دسی» (هلند)؛ «او هورتون» (نروژ)؛ «نمك این دریا» (فلسطین)؛ «خداحافظ مامان» (مراكش)؛ «پلانینگ» (فیلیپین)؛ «حقه‌ها» (لهستان)؛ «ماه آگوست» (پرتغال)؛ «مابقی سكوت است» (رومانی)؛ «حوری دریایی» (روسیه)؛ «سفر» (صربستان)؛ «جادوی من» (سنگاپور)؛ «عشق‌های كور» (اسلواكی)؛ «صبحانه خروس» (اسلوونی)؛ «عبور» (كره‌جنوبی)؛ «آفتاب‌گردان‌های كور» (اسپانیا)؛ «لحظه‌های ماندگار» (سوئد)؛ «دماغه شماره۷» (تایوان)؛ «سه میمون» (تركیه)؛ «رفیق» (سوئیس)؛ «قتل عام» (اروگوئه)؛«مرگ شهرت» (ونزوئلا).

● بررسی رقبا:

كشور فرانسه كه امسال با فیلم موفق «بین‌ دیوارها» ساخته «لوران كانته» در این دوره از رقابت‌های اسكار شركت كرده است، با سابقه درخشانی كه در رقابت‌‌های اسكار دارد یكی از سرسخت‌ترین رقبای مجیدی در این رقابت‌ها به شمار می‌آید.
فرانسه با ۱۸ بار نامزدی در رقابت‌های اسكار و سه بار برنده شده در این رقابت‌ها، ركوردارترین كشور جهان در جوایز اسكار است، ضمن آنكه نماینده فرانسه در اسكار امسال، «بین‌دیوارها»، فیلمی است كه چندی پیش توانست نخل طلای بهترین فیلم سال كن را از آن خود كند.
«كانته»، كارگردان این فیلم نیز با اختصاص بیش از ۲۰ جایزه معتبر سینمایی در جشنوارها و عرصه‌های مختلف رقابتی از جمله سن‌سباستین، ونیز، تورینو و سیاتل از كارنامه بسیار روشنی برخوردار است.
فرانسه آخرین بار در سال ۲۰۰۵ با فیلم «كریسمس مبارك» برنده جایزه اسكار بهترین فیلم خارجی سال شد.
به گزارش فارس، از دیگر رقبای مطرح ایران در اسكار امسال، كشور مكزیك است، اگرچه این كشور تاكنون نتوانسته در این بخش از رقابت‌ها جایزه‌ای را از آن خود كند، ولی امسال گرانقیمت‌ترین پروژه تاریخ سینمای خود را رهسپار این رقابت‌ها كرده است تا شاید بتواند نام خود را بعنوان یكی از برندگان اسكار به ثبت رساند.
فیلم مكزیكی «زندگی» ساخته «ربرتو اشنیدر»،داستان زندگی زنی از دوران كودكی تا زمان ازدواجش با یك ژنرال انقلابی است كه كمی بعد در یكی از ایالت‌های مكزیك به قدرت می‌رسد.
این فیلم كه در ماه نوامبر در اختتامیه جشنواره بین‌المللی فیلم شیلی به نمایش درخواهد آمد، در اولین روزهای اكران خود در مكزیك بیش از ۴ میلیون و ۲۸۰ هزار دلار فروش كرد.
برای ساخت این فیلم بودجه‌ای بالغ بر ۶ تا ۷ میلیون دلار هزینه صرف شده كه گرانقیمت‌ترین فیلم تاریخ سینمای مكزیك به شمار می‌آید.
فیلم اسپانیایی «آفتابگردان‌های نابینا» نیز با توجه به موفقیت‌های كارگردان و بازیگر نقش اول این فیلم و همچنین ۱۳ بار نامزدی و ۴ بار برنده‌ شدن كشور اسپانیا در رقابت‌های اسكار، یكی از گزینه‌های مطرح این دوره از رقابت‌های اسكار به شمار می‌آید.
«خوزه لوئیس كوئردا»، كارگردان این فیلم جوایز جشنواره‌های معتبری چون «سن سباستین»، «گویا»، «فیلم منتخب اروپا» و «جشنواره آرژانتین» را در كارنامه خود دارد.
«ماریبل وردو»، بازیگر این فیلم، فیلم «با او حرف بزن» ساخته «پدرو المودوار» را در كارنامه خود دارد كه در سال ۲۰۰۳ برنده جایزه اسكار بهترین فیلم خارجی زبان شد.
اسپانیا سال گذشته نیز با فیلم مطرح «یتیم خانه» به كارگردانی «خوان آنتونیو بایونا» در این بخش از رقابت‌ها حضور داشت كه چند جایزه را نیز از آن خود كرد.
در كنار اسپانیا، ایتالیا نیز امسال با فرستادن آخرین ساخته «جوزپه تورناتوره» تلاش خود را برای ربودن جایزه اسكار بهترین فیلم خارجی انجام داده است.
فیلم «ناشناس» كه یكی از موفقترین كارگردانان ایتالیا و جهان آن را كارگردانی كرده است، تنها طی چند ماه گذشته توانسته پنج جایزه معتبر سینمایی از جمله جایزه برتر جوایز دویوید دی‌ دوناتلو و جوایز سالانه فیلم ایتالیا را از آن خود كند.
این فیلم اولین بار سال گذشته در جشنواره رم به نمایش درآمد كه بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت، بگونه‌ای كه به عقیده آنان «تورناتوره» با ساخت این فیلم در واقع به ریشه‌های خود بازگشته است؛ وزارت فرهنگ ایتالیا نیز برای تبلیغ این فیلم در رقابت‌های اسكار ۱۵۰ هزار یورو اختصاص داده است.
«تورناتوره» ۵۱ ساله علاوه بر آنكه در سال ۱۹۸۹ برای فیلم «سینما پارادیزو» برنده جایزه اسكار بهترین فیلم خارجی شد، تاكنون نیز در جشنواره‌های معتبر زیادی از جمله برلین، ونیز، كن و مسكو ، جوایز ارزشمند زیادی را از آن خود كرده است.
گذشته از سابقه «تورناتوره» و كارنامه موفق آخرین فیلمش، ناشناس، كشور ایتالیا تاكنون ۱۱ در این بخش از جوایز نامزد شده و در این میان سه بار نیز موفق به دریافت این جایزه شده است.
امسال از آلمان، یكی از كشورهای ركوردار جوایز اسكار با ۱۰ بار نامزدی و ۳ جایزه اسكار، نیز فیلم «عقده‌های بادرماینهوف» ساخته «اولی ادل» شركت كرده است.
این فیلم كه به لحاظ موفقیت در گیشه و كارگردانی یكی از فیلم‌های موفق سینمای آلمان است، تصویرگر جمهوری فدرال آلمان در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی است.
این فیلم در عین حالیكه امسال در افتتاحیه جشنواره فیلم زوریخ نیز به نمایش درخواهد آمد، به كارگردانی یكی از موفقترین كارگردانان سینمای آلمان ساخته شده است.
«اولی ادل» در مقام كارگردان تاكنون حدود ۳۰ فیلم ساخته كه در این میان نیز جوایز مختلفی را توانسته در كارنامه كاری خود به ثبت رساند.
روسیه نیز با توجه به سابقه درخشان سینمایی‌اش و همچنین جوایز فراوانی كه توانسته در رقابت‌های اسكار از آن خود كند، یكی از رقبای مطرح ایران به شمار می‌آید.
این كشور با ۸ بار نامزدی و دو جایزه اسكار در بخش بهترین فیلم خارجی زبان، امسال نیز با فیلم «پری دریایی» ساخته «آنا ملیكیان» شانس خود را در اسكار امسال می‌‌آزماید.
این فیلم كه از میان هشت فیلم روسی بعنوان نماینده این كشور انتخاب شده است، سال گذشته توانست جایزه بهترین كارگردانی جشنواره فیلم ساندنس را از آن ملیكیان كند.
این فیلم همچنین فوریه گذشته در بخش پانورامای جشنواره بین‌المللی فیلم برلین به نمایش درآمد و جایزه فیپرشی را از آن خود كرد، همچنین كمی بعد جایزه بزرگ جشنواره بین‌المللی فیلم صوفیه را دریافت كرد.
سال گذشته از كشور روسیه فیلم «۱۲» ساخته «نیكیتا میخالكف»، به این رقابت‌ها فرستاده شد و به مرحله پنج نامزد نهایی رقابت‌های اسكار راه یافت.
انجمن فیلم سوئد امروز فیلم «لحظات ماندگار» ساخته‌ «جان تروئل» را به آكادمی اسكار معرفی كرد.
از آسیا نیز كشورهای به نظر می‌رسد كه كشورهای چین و ژاپن، جزء رقبای اصلی ایران در در اسكار امسال باشند.
كشور چین برای اولین بار یك فیلم مستند را به این دوره از رقابت‌ها فرستاده است.
مستند «رویا باف‌ها» ساخته «گون یو برای» تصویرگر چگونگی تلاش چینی‌ها طی هفت سال برای برگزاری بازی‌های المپیك است.
كشور چین اگرچه نتوانسته تاكنون در بخش فیلم‌های خارجی زبان جایزه‌ای بدست آورد، ولی در سال‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۲ برای فیلم‌های «جودو» و «قهرمان» هر دو به كارگردانی «ژانگ ییمو» توانست نام خود را در فهرست پنج نامزد نهایی این بخش از اسكار قرار دهد.
كشور ژاپن نیز كه تاكنون چندبار موفق در این بخش از جوایز، موفق به كسب جایزه شده است، امسال با فیلم «رحلت» ساخته «یوجیرو تاكیتا»، به این بخش از رقابت‌ها آمده است،
فیلم «رحلت» كه از سیزدهم سپتامبر در ژاپن اكران شده و از فروش خوبی نیز برخوردار بوده و همچنین قرار است تا در سیزدهیمن جشنواره فیلم پوسان به نمایش درآید، ماه گذشته نیز در جشنواره‌ فیلم مونترال كانادا جایزه‌ گرند پریكس را از آن خود كرد.
«یوجیرو تاكیتا»، كارگردان ۵۳ ساله این فیلم تاكنون چند جایزه معتبر سینمایی از جمله اسكار ژاپنی، روبان آبی و گراند پیركس مونترال كانادا را در كارنامه كاری خود دارد.


نامزدهای نهایی جوایز اسكار روز ۲۲ ژانویه اعلام می‌شوند و مراسم اعطای هشتادویكمین دوره‌ جوایز اسكار نیز روز ۲۲ فوریه در سالن تئاتر كداك لس‌آنجلس برگزار خواهد شد.