از گذشته رسیدن به سن 65 سالگی نشانه ورود به سن پیری بود اما در دورانی كه مراقبت‌های بهداشتی بهبود یافته، داروها معجزه‌گر شده‌اند و در نتیجه میانگین عمر افراد بیشتر شده، دیگر نمی‌توان 65 سالگی را نشانه شكنندگی، ضعف و بیماری دانست. سراغ نسل جدید بازنشستگان رفتم تا ببینم این بلوغ دوباره چه معنا و مفهومی برای آنها دارد. اوایل دسامبر 1965 و زمانی كه میک جگر (Mick jajjer) 22 سن داشت در استودیویی در لس‌آنجلس روی سن رفت و نقش خواننده زنی را بازی كرد كه اعتیاد به دارو و مواد مخدر دارد. در پایان برنامه‌اش هم گفت: «پیر شدن چقدر سخت و رنج‌آور است.» امروز میک در آستانه 65 سالگی است و از ماه آینده مستمری‌اش آماده وصول خواهد شد. در ماه دسامبر هم كیت ریچاردز به این لیست خواهد پیوست و مزایای بازنشستگی را دریافت خواهد كرد. تخفیف ویژه بازنشستگان برای دریافت بلیت سینما و كنسرت، احترام جوانان به آنها، فرصت‌های استخدام نامشخص، خدمات بیمه‌ای تبعیض‌آمیز، به طول انجامیدن دوران نقاهت پس از بیماری. اینها برخی از معایب بازنشستگی است و این احساس را ایجاد كرد كه فرد بازنشسته سربار جامعه است. البته چارلی واتس درامو رولینگ ‌استونز دو، سه سالی است كه این شرایط را تجربه می‌كند اما شكایتی از وضعیت خود ندارد. تصور وجود یك ستاره راك 65 ساله زمانی هشداردهنده بود كه آهنگ Mothe,s Little Helper در سال 1966 به بازار آمد و امروز با دیدن میک‌ جگر چهره‌ای آشنا و خودمانی در برابرت قرار می‌گیرد. صدها هزار نفری كه شاهد تور «A Bigger Bany» رولینگ استونز در سال گذشته بودند، نه دیگر از دیدن شلوار میک جگر ناراحت و برآشفته می‌شدند و نه از سیگار كشیدن كیت ریچاردز روی سن، در عوض آنها جشن می‌گرفتند و شادی می‌كردند. امروز نسل آنها بیشترین رشد را در بخش جمعیتی جامعه انگلیس دارد و پیش‌بینی می‌شود این روند تا 50 سال آینده تداوم یابد. جگر می‌گوید: «با این حال همه‌چیز در حال تغییر است. حتی در همان رده سنی هم تغییرات زیادی حاصل شده است. ما امروز جوان‌تر از والدینمان در دوران جوانی‌شان هستیم. امروز جوی خوشبین‌تر نسبت به قبل ایجاد شده و دولت نیز هفته گذشته و البته بسیار دیر این حق را به رسمیت شناخت كه افراد مسن‌تر می‌توانند همه‌چیز را در دسترس فرزندانشان قرار دهند. خودمان هم دیگر امروز این تصور را نداریم كه سن بازنشستگی توسط دولت به ما تحمیل می‌شود و مجبوریم به آن تن بدهیم. 65 سال سن، دیگر آن چیزی نیست كه در جوانی‌مان تصورش را داشتیم. خدمات حمایتی دولت كه از سال 1948 ایجاد شده این روزها بیشترین حمایت را از بازنشستگان انجام می‌دهد. وضعیت نسبت به سال‌های گذشته تغییرات بسیار زیادی داشته است. علم و تكنولوژی پیشرفت زیادی داشته و امراض و بیماری‌هایی كه در گذشته جانمان را می‌گرفتند، امروز تحت كنترل انسان درآمده است. امروز دیگر می‌توان به راحتی از «نسل سوم» و «نسل چهارم» صحبت كرد. این روزها دیگر حرفی از به حاشیه رانده‌شدن بازنشسته‌ها نمی‌شود بلكه با آموزش‌هایی كه داده شده، این ذهنیت ایجاد شده است كه بازنشسته‌ها و افراد مسن مزایای بسیار زیادی می‌توانند برای خانواده و جامعه خود داشته باشند.»

طبق آماری كه اخیرا منتشر شده طی 35 سال گذشته جمعیت بالای 65 سال بریتانیا 31 درصد رشد داشته و از 4/7 میلیون نفر به 7/9 میلیون نفر افزایش یافته است. مركز آمار ملی انگلیس پیش‌بینی كرده كه این آمار طی 20 سال آینده دو برابر خواهد شد و طی 30 سال آینده سه برابر خواهد شد و جمعیت بالای 65 سال بریتانیا به حدود 30 میلیون نفر خواهد رسید. امروز دیگر لازم نیست حتما در آژانس‌های مسافرتی یا شركت‌های بیمه حضور داشته باشید تا متوجه افزایش تعداد افراد بالای 65 سال شوید. دیگر ورود به سن 60 یا 65 سال با سنین قبل از آن تفاوتی ندارد و افراد بازنشسته به راحتی در تمام فعالیت‌ها شركت می‌كنند. در گذشته و قبل از صنعتی‌شدن انگلیس هم این آمار نسبت به جمعیت آن زمان آمار بالایی بود. در قرن هفدهم، 9 درصد جمعیت را افراد بالای 60 سال تشكیل می‌دادند. در اوایل قرن هجدهم تعداد این افراد 10 درصد جمعیت شد و امروز هم این تعداد به 16درصد افزایش یافته است. در آثار ادبی و مطبوعاتی قرن گذشته می‌بینیم كه پیری و بازنشستگی چندان تفاوتی با امروز نداشته است. ویرجینیا وولف در دسامبر 1940 و زمانی كه 58 سال داشت در دفتر خاطرات خود نوشت: «من از دشواری و سختی پیر شدن نفرت دارم. به هر حال دارد نزدیك می‌شود و مسن در حال شكسته شدن و عذاب كشیدن هستم.» در سال 1944 جان كوپرپویس، فیلسوف انگلیسی در كتاب خود «هنر رشد كردن» با دیدی دیگر به پیر شدن و پا به سن گذاشتن می‌نگرد. پویس در كتابش پیری را «آرامش و سكونی جادویی و نوری درونی» توصیف كرده است. او همچنین اعتقاد دارد «رابطه‌ای غیرقابل توصیف میان پیرمردی كه در آفتاب خودش را گرم می‌كند و خرده‌سنگی كه توسط آفتاب گرم می‌شود وجود دارد.» در مطالعات و تحقیقات آرشیوی دانشگاه ساسكس كه نظرات مردم عادی در دهه‌های 30‌و 40 در آن نگهداری می‌شود، اضطراب و ناآرامی از اینكه فصل پیری سر می‌رسد، كاملا به چشم می‌خورد: «مزایای كهنسالی كه امروز به ما پرداخت می‌شود و طرز رفتار و نگرش جامعه، واقعا آزاردهنده است. دولت فقط به افرادی توجه می‌كند كه قادرند كاركنند و در زمان جنگ هم بجنگند. اگر كسی توانایی این كار را نداشته باشد، هیچ‌گونه توجهی به او نخواهد شد.» آیا در خارج از انگلیس هم اوضاع همین گونه بود؟ سیمون دوبوار در «جامعه امروز» می‌نویسد: «افزایش سن فراغتی غم‌افزار به انسان عطا می‌كند.» او همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: «زمانی به افراد پیر اجازه آسودگی و فراغت داده می‌شود كه هر چیزی كه به وسیله آن می‌توانستند از زندگی لذت ببرند، از آنها گرفته شود.» دوبوار در نامه‌ای در سال 1925، 14 سال قبل از مرگش به دوستش زیمونه فروید می‌نویسد: «كرختی و بی‌حالی روز به روز بر من غلبه می‌كند. روز به روز افسرده‌تر می‌شوم و این كاملا طبیعی است. این تازه آغاز راه است. زمانی‌كه سنمان بالاتر می‌رود تازه به یاد خدا می‌افتیم. آن زمان هم كه دیگر فایده‌ای ندارد. مرگ، دشواری و سختی كمتری نسبت به عذابی كه می‌كشیم دارد.» پل كان، مدیربرنامه‌های خیریه و حمایتی انگلیس می‌گوید: «بریتانیا كشوری است كه مردمش به دو قسمت تقسیم شده‌اند، در یك ملت پیر شدن و بالا رفتن سن لذت‌بخش و آرامش‌دهنده است. می‌توان از تعطیلاتی طولانی‌مدت استفاده كرد، مهارت‌های جدید آموخت، وقت خود را با دوستان و خانواده گذراند؛ پیری برای این بخش از جامعه زمان رشد و كسب چیزهای مختلف است. اما برای قسمت دیگر جامعه انگلیس بالا رفتن سن به معنی شكست خوردن و از دست دادن همه‌چیز است؛ كارت را از دست می‌دهد، درآمد چندانی نخواهی داشت و انگیزه‌ای برای هیچ كاری باقی نمی‌ماند.»
میک جگر خواستار ایجاد تغییر در ذهنیت انگلیسی‌ها نسبت به افراد مسن و بازنشسته است: «اگر ما نتوانیم در افكار و دیدگاه‌هایمان در این مورد تغییری ایجاد نكنیم حتی زودتر از بازنشسته‌ها خواهیم شكست و به جامعه‌ای شكننده تبدیل خواهیم شد. اینكه آنها هیچ نقشی در جامعه نداشته باشند، یك فاجعه است.»
منبع: Guardian