نقش‌هایی كه دنیا را تكان دادند
چه چیزی ضامن خلق یک بازی تاثیر‌گذار است؟ فرو رفتن تمام و کمال در قالب شخصیت فیلم؟ البته! ادای بی‌‌عیب و نقص دیالوگ‌هایی که به دست‌تان داده شده است؟ شکی نیست!‌ البته چنین پاسخی هم قابل قبول است: «تقریبا هر کاری که رابرت دونیرو و آل پاچینو انجام می‌دهند». این دو شمایل فرهنگ مردم پسند که تاکنون چندین نقش فوق‌العاده ماندگار برای‌مان به یادگار گذاشته‌اند و مایکل جردن و اسکاتی پیپن عالم سینما محسوب می‌شوند و دست بر قضا سابقه تحصیل در یک مدرسه بازیگری را در کارنامه دارند در فیلم «قتل عادلانه» پس از سال‌ها مجددا روبه‌روی هم قرار گرفته‌اند. بحث درباره برتری این دو بر یکدیگر به ذائقه هنری افراد بستگی دارد با این حال طرفداران پاچینو ادعا می‌کنند وی شخصیتی بر پرده سینما از خود بروز می‌دهد که نمی‌توانید لحظه‌ای از آن چشم بردارید و در مقابل عشاق دونیرو به همه فن‌حریف بودن وی اشاره می‌کنند که در فیلم‌های مانند «ملاقات با والدین» و «کازینو» نمود دارد. البته شیفته هر کدام از این دو نفر باشید مطمئنا به خطا نرفته‌اید. به مناسبت سومین حضور مشترک پاچینو و دونیرو در یک فیلم سینمایی نقش‌های ماندگار و بزرگ‌ آن دو با هم مرور می‌کنیم.
● آل پاچینو
وقتی بدانیم پاچینو بازیگری را زیر نظر استاد بزرگ بازیگری لی استراسبرگ فرا گرفته است دیگر از هشت‌بار نامزد شدن برای جایزه اسکار تعجب نمی‌کنیم؛ البته وی در اوج ناباوری تنها یک‌بار این جایزه را به خانه برده است. پاچینو که پرده سینما را مانند کوسه فیلم «آواره‌ها» به دندان می‌کشد یکی از تاثیرگذارترین بازیگران در ۴۰ سال اخیر محسوب می‌شود که شاید به یاد ماندنی‌ترین مونولوگ تاریخ سینما را هم به زبان آورده باشد. یکی از ویژگی‌های پاچینو که اهمیت وی در عالم بازیگری را مضاعف می‌کند اشتیاق وی به ایفای نقش‌های فرعی و ایمان به کار گروهی است. میلان کوندرا یک‌بار گفته بود: «نقش‌های کوچک وجود ندارد و این بازیگر هستند که کوچکی خود را به فیلم منتقل می‌کنند». ظاهرا ‌این ایتالیایی آتشین مزاج خود را در برابر دوربین و البته پشت دوربین قربانی‌ حرفه‌اش کرده است تا صحت این عقیده اثبات شود.
● مایکل کورلئونه؛ پدر خوانده یک و دو
بی‌تردید وقتی قرار باشد از «بهترین فیلم‌های اصیل و دنباله‌ای» نام ببرم اولین گزینه‌‌هایی که به ذهنم می‌رسند قسمت اول و دوم سه‌‌گانه «پدر خوانده» هستند که اعتبار خود را از بازی بی‌عیب و نقص پاچینو در نقش مایکل کورلئونه و سرکرده گروه گنگستری می‌گیرند. سیر تکامل مایکل کورلئونه در این دو فیلم بی‌نظیر و بی‌همتاست که با زدودن لایه معصومیت مایکل آغاز می‌شود و به بی‌رحمی و فوران نیروی جوانی منتهی می‌شود. بسیاری از منتقدان مایکل کورلئونه را بهترین نمونه «شخصیت» در تمام تاریخ سینما می‌دانند که البته به سختی می‌توان در رد این ادعا قد علم کرد. در این فیلم‌ها شاهد اجرا‌های درخشان دیگری از جانب مارلون براندو، رابرت دونیرو و دیگران هستیم اما پاچینو قلب تپنده سه‌گانه «پدر خوانده» است.
● سرهنگ دوم فرانک اسلید؛ بوی خوش زن
هووآآ! اگر کسی به دنبال یک بازی شخصیت محور درخشان باشد باید به سراغ نقش پاچینو در این فیلم در قالب یک نظامی افسرده و نابینا برود. این فیلم که اولین اسکار پاچینو را برایش به ارمغان آورد از بخش لطیف شخصیت وی به عنوان یک بازیگر پرده برمی‌دارد. صحنه تانگوی وی در این فیلم الهام‌بخش مردان بسیاری بوده و درست زمانی که خیال می‌کنید شخصیتش سر عقل آمده است با چنین جمله‌ای به شما یادآوری می‌کند که: «تازه دارم گرم می‌شم» (جمله‌ای که در مونولوگ اوج فیلم در مدرسه گفته می‌شود و مطمئنا عامل اصلی اسکار پاچینو بوده است). به علاوه پاچینو در این فیلم از کریس اودانل بازی می‌گیرد که خودش کار بزرگی است!
● فرانک سرپیکو؛ سرپیکو
فیلم‌های جنایی معدودی می‌توانند در برابر «سرپیکو» حرفی برای گفتن داشته باشند. پاچینو در این فیلم به راحتی آب خوردن پلیسی که گرفتار فساد ریشه‌‌دار شده است را به تصویر می‌کشد. نقش وی در «سرپیکو» کتاب درسی است برای اینکه حواس‌تان باشد آرزوی چه چیزی را در سر دارید؛ به علاوه وی در این فیلم به خوبی بی‌تفاوتی نظام قانونی به مسائل جامعه را نشان می‌دهد که در نهایت همین نظام به وی پشت می‌کند. بعد از تماشای «سرپیکو» با خودتان می‌گویید نویسندگان «رفتگان» باید از روی این فیلم مشق می‌نوشتند.
● سانی ورتزیک؛ بعدازظهر نحس
گاهی اوقات مجبورید برای اینکه خرج عمل دوست‌تان را در بیاورید به یک بانک دستبرد بزنید. کار خوبی است؟ شاید نه؛ اما وقتی پاچینو نقش دزد را بازی می‌کند دیگر نمی‌توانید با موقعیتی که وی در آن گرفتار شده است همذات پنداری نکنید. پاچینو در عین اینکه از عقاید یک کهنه سرباز جنگ ویتنام درباره حقوق دگرباشان دفاع می‌کند خصوصیات آدم معمولی آن بازه زمانی را هم بازتاب می‌دهد.
● تونی مونتانا؛ صورت زخمی
پاچینو در این فیلم حکایت تمام عیار پست و بلند یک گنگستر را به نمایش می‌گذارد. «صورت زخمی» فیلمی است که احتمالا در آرشیو دی‌وی‌‌دی‌های هر سینما دوستی پیدا می‌شود و مطمئنم تمام ستاره‌‌های هیپ هاپی که در برنامه «Cribs» شبکه MTV نشان داده می‌شوند نسخه‌ای از این فیلم را دارند. این فیلم همچنین قطعا منبع الهام برخی بازی‌های ویدئویی مانند «Grand Theft Auto» بوده است. پاچینو در فیلمی که همواره به دلیل خشونت گرافیکی‌اش تقبیح شده است از افت و خیز‌های احساسی شخصیت خود غافل نمی‌شود و مثلا همان زمانی سر به سر میشل فایفر می‌گذارد به پرواز پلیکان‌ها در تلویزیون هم نگاه می‌کند؛ یا جایی که به مانی ریبرا تفهیم می‌کند نباید به خواهر تونی مونتانا دست‌درازی کند. مونتانا در این فیلم یک مهاجر کوبایی است که گرفتار یک تراژدی یونانی امروزی می‌شود و پاچینو به قدری این شخصیت را باورپذیر بازی می‌کند که در پایان فیلم وقتی در مقابل آن مجسمه‌‌ای که عبارت «دنیا متعلق به من است» روی آن نقش بسته است جان می‌دهد از صمیم قلب باور می‌کنید تا قبل از مرگ مونتانا جهان واقعا متعلق به او بوده است (عبارتی که با حروف نئونی روی مجسمه طلایی‌های رنگ سکانس پایانی نقش بسته چنین جمله‌ای است: «دنیا متعلق به تو است». تغییر حاصله به اشتباه یا اغماض نویسنده برمی‌گردد. م)
● انتخاب افتخاری: جان میلتون؛ «وکیل مدافع شیطان»
▪ رابرت دونیرو
هر کس که بچه طلایی مارتین اسکورسیزی باشد چاره‌ای جز ماندگار شدن ندارد. ظاهرا رابرت دونیرو به عنوان یک بازیگر متد می‌تواند هر نقشی را که جلویش بگذارید برای‌تان بازی کند. می‌خواهید نقش یک ورزشکار و تاریک و روشن زندگی او را به تصویر بکشد؟ در «آهسته طبل بزن» این کار را کرده است. می‌خواهید در یک حکایت پر سوز و گداز درباره یک فرد بیمار بازی می‌کند؟ در «بیدار شدگان» از عهده‌اش بر آمده است. نقش گنگستر؟ دونیرو در خواب هم می‌تواند انجامش دهد! اگر جرات کردید و شک به دلتان راه دادید فقط کافی است به «تسخیر ناپذیران»، «کازینو» و قسمت دوم‌ «پدرخوانده» نگاهی بیندازید. دوران اوج دونیرو با تاثیرگذارترین نقش‌هایی همراه است که تاکنون به چشم‌مان دیده‌ایم. شرط‌بندی کردن علیه بازیگری که تا به حال شش‌بار نامزد جایزه اسکار بوده اصلا کار عاقلانه‌ای نیست.
▪ جیک لاموتا؛ گاو خشمگین
دونیرو در این فیلم شخصیت جیک را به یک مبارز خودویرانگر تبدیل می‌کند و همین نکته است که همیشه باعث حیرتم می‌شود؛ درست مانند اینکه شخصیتی را تصور کنید که با درون خودش مبارزه می‌کند و در نهایت تمام ارتباط‌ و وابستگی‌های اطراف خود را هم از بین می‌برد. تغییر و تحول فیزیکی دونیرو از ابتدا تا انتهای فیلم (اضافه کردن ۶۰ پوند به وزن حقیقی خود) را هم حساب کنید تا به اوج توانایی‌اش پی ببرید. و البته در این فیلم با یکی از بهترین‌ نمونه‌های بازی منطبق بر متد اکتینگ مواجه هستید. دونیرو همچنین نقطه اتکایی برای اسکورسیزی بود تا بتواند برای تمام کردن «گاو خشمگین» اعتیادش به کوکائین را کنار بگذارد. بیایید از کوتوله پرحرف فیلم هم یادی بکنیم: جو پشی.
▪ مایکل ورونسکی؛‌ شکارچی گوزن
تراژیک تنها واژه‌ای است که می‌توان با کمک آن بلاهایی که بر سر شخصیت دونیرو در این فیلم نازل می‌‌شود توصیف کرد؛ شخصیتی که از یک طرف عشق خود را از دست می‌دهد و از طرف دیگر با مردی رفاقت دارد که همسر همان عشق از دست رفته است. در واقع شخصیت دونیرو در بستر یک حکایت کلاسیک روزگار می‌گذراند. صحنه رولت روسی که در آن دونیرو سعی می‌کند زندگی فراموش شده دوستش را نجات دهد یکی از تاثیرگذارترین صحنه‌هایی است که تا به حال بر پرده سینما نقش بسته است و شخصا هر بار به تماشایش می‌نشینم قلبم به تپش می‌افتد. این فیلم همچنین از حضور بازیگران جوان و توانایی همچون مریل استریپ و کریستوفر واکن سود می‌برد که دونیرو از ابتدا تا انتها شانه به شانه همگی آنها باقی می‌ماند.
▪ مکس کیدی؛‌ تنگه وحشت
«مشاور! بیا بیرون. هر کجا هستی بیا بیرون». هیچ چیز برایم خنده‌دارتر از این نبود که در دوران دبیرستان به اتاق مشاور بروم و با فریاد این جمله را به زبان بیاورم و می‌خواهم از دونیرو به خاطر این جمله تشکر کنم. وی برای نقش یک مجرم فراری بی‌رحم که هدفی جز ترساندن باعث و بانی به زندان افتادنش یعنی یک وکیل تسخیری ندارد نامزد اسکار شد و با این نقش یکی از هراس انگیز‌ترین شخصیت‌های تمام دوران‌ها را خلق کرد. کافی است ساعت سه صبح در سایت MySpace به دنبال اسم مکس کیدی بگردید تا بفهمید نباید هرگز سر به سر رابرت دونیرو بگذارید. شیوه‌ بازیگری وی در این فیلم در سال‌های بعد به استاندارد فیلم‌های تعلیق‌محور از جنس «هفت» تبدیل شد که قاتل‌شان علاوه بر ترس‌های جسمانی به لحاظ روان‌شناختی هم تماشاگر را می‌ترسانند.
▪ جیمی کانوی؛ رفقای خوب
به نظر من دو نوع گنگستر کلاسیک وجود دارد. در یک طرف با روان پریش‌های از قبیل جو پشی مواجهیم که مانند دیوانه‌ای ادواری هستند و همان اول داستان دست خود را برای شما رو می‌کنند. اما در طرف دیگر گنگستر‌های دیگری وجود دارند که آرام صحبت می‌کنند و مانند جیمی کانوی در این فیلم وقتش که برسد به خوبی خودنمایی می‌کنند. کانوی از همان شخصیت‌هایی است که واقعا شما را ترغیب می‌کند از شخصیت‌های منفی جانبداری کنید. همانقدر که کانوی در این ابتدای این فیلم یک گنگستر تازه کار است در عوض دونیرو با کمک فیلمنامه نیکلاس پیله‌جی اوج توانایی‌های خود را به نمایش می‌گذارد. نقش دونیرو به اندازه کورلئونه جوان در پدرخوانده تاثیر‌گذار است اما دونیرو استفاده بهتری از سر تکان دادن می‌کند.
▪ تراویس بیکل؛ راننده تاکسی
بی‌تردید دونیرو بهترین بازی عمرش را در نقش تراویس بیکل ایفا کرده است. بیکل یک کهنه سرباز جنگ ویتنام است که تلاش می‌کند در جانب پوچ و بی‌معنی هستی معنایی پیدا کند. دونیرو در لباس یک ضدقهرمان تمام عیار از همان ابتدا شخصیت مردی که به‌‌طور خطرناکی به لبه‌های زندگی نزدیک شده است را رونمایی می‌کند و می‌تواند یکی از ۱۰ بازی برتر تمام دوران سینما محسوب شود. بیکل در این فیلم یکی از عالی‌ترین نمونه‌های شخصیت تنها و افسرده است که می‌خواهد انتقام تنهایی و افسردگی خود را از جامعه غیرمسوول و بی‌تفاوت بگیرد. صحنه‌ای که بیکل روی کاناپه می‌نشیند و با دست سه‌بار به سرش شلیک می‌کند فریبندگی غیر قابل انکاری دارد. تراویس بیکل همچنین یکی از شخصیت‌های ارجاعی برای هواداران هیث لجر است. دونیرو جایزه اسکار این فیلم را به پیتر فینچ بازیگر فیلم «شبکه» واگذار کرد.
انتخاب افتخاری: لئونارد لو؛ «بیدار شدگان»
(از Film School Rejects)

بازیگران افسانه‌ای در مخمصه‌ای واقعی
۱۳ سال از زمانی که دو بازیگر افسانه‌ای آل پاچینو و رابرت دونیرو در فیلم «مخمصه» کنار هم قرار گرفتند می‌گذرد. «مخمصه» اولین حضور همزمان آنها بر پرده سینما بود که دیگر هم تکرار نشد (هر دوی آنها در قسمت دوم «پدرخوانده» بازی کرده‌اند اما هرگز در برابر هم قرار نگرفتند). بعد از گذشت این همه سال دوک‌های والامقام و هوشمند ایتالیایی در فیلم «قتل عادلانه» حضور مشترکی دارند اما آیا جادوی حضور آنها با گذر زمان هم کماکان به قوت خود باقی است؟ دونیرو و پاچینو كه در این فیلم نقش پلیس‌های شهر نیویورک را بر عهده دارند به دنبال یک قاتل زنجیره‌ای هستند که احتمالا قبلا پلیس بوده است. دونیرو در این تریلر به همان شکلی که انتظار داریم صحنه جرم را وارسی می‌کند، آدم‌های اطرافش را «احمق‌های عوضی» صدا می‌زند و با لذت مسابقات فوتبال تماشا می‌کند. پاچینو در نقش پلیس خوب داستان (یا حداقل پلیسی که بدی‌های کمتری دارد) ظاهر می‌شود و همراه با دونیرو تا دلتان بخواهد در فیلم تیراندازی می‌کنند.
فیلمنامه «قتل عادلانه» را نویسنده «نفوذی» (Inside Man) نوشته است که پیش از این توانسته بود تریلر خوش ساختی درباره یک دزدی بانک که به گروگانگیری تبدیل می‌شود را تعریف کند. در مقابل کارگردان فیلم جان آونت یک انتخاب عجیب است. وی کار خود را با «گوجه‌فرنگی‌های کال سرخ شده» شروع کرد که مطمئنا یک «اکشن خوش آب و رنگ» نبود. سپس به سراغ ورزشی«اردک‌های توانا» رفت که بدک نبود! فیلم قبلی او «۸۸دقیقه» هم که اتفاقا آل پاچینو در آن بازی می‌کرد داستان یک روانپزشک که از دست یک قاتل سریالی گریزان است را تعریف می‌کرد که البته اکرانش با فاجعه همراه بود و در سایت Rotten Tomatoes تنها امتیاز ۶ درصدی نصیبش شد (البته شاید مشکل این فیلم به خاطر زمان ۱۰۷ دقیقه‌ای‌اش باشد.)
پاچینو در سال‌های اخیر حضور متغیری داشته است و گرچه برای «فرشتگان در آمریکا» جایزه امی و گلدن گلوب را به خانه برد اما در «جیگیل»، «سیمون» و «مردمی که می‌شناسم» حضور داشته است که دستاورد‌های قابل‌توجهی برایش به شمار نمی‌روند. از آخرین نفش دراماتیک قابل توجه دونیرو هم مدت‌ها می‌گذرد. در «چوپان خوب» کارگردانی و بازی کرد اما در سال‌های اخیر عمدتا به نقش‌های کمدی‌ مانند «ملاقات با فاکر‌ها» و «تحلیلش کن» بسنده کرد است. بقیه بازیگران «قتل عادلانه» هم موقعیت متزلزلی دارند: دنی والبرگ در «گروه برادران» فوق‌العاده بود اما با حضور در مجموعه فیلم‌های «اره» اعتبار خود را زیر سوال برد. جان لگوئیزامو هم که اغلب ویژگی تماشایی خاصی ندارد. ظاهرا برای هر امتیاز مثبت این فیلم یک امتیاز منفی هم وجود دارد که مانند یک کرکس در انتظار شکار امتیاز‌های مثبت است.
امتیاز مثبت «قتل عادلانه» شباهتش به «مخمصه»ای است که البته این بار با انبوهی از صحنه‌های اشتراکی همراه شده است و دو بازیگر شگفت‌انگیزش بالاخره توانسته‌اند در یک درام پلیسی برای کسب توجه تماشاگران با یکدیگر مسابقه بدهند. امتیاز منفی فیلم هم دیگر عوامل ناشناخته و تازه‌کارش هستند. تا به حال چیزی در موردشان شنیده‌اید؟

وقتی فیلم‌ها كوچك می‌شوند
در سال ۱۹۹۵ دو ستاره بازیگری با سابقه ۱۳بار نامزدی اسکار در یک درام جنایی دارای درجه R کنار هم قرار گرفتند. بازیگران آن فیلم آل پاچینو و رابرت دونیرو و البته خود فیلم «مخمصه» غوغایی به پا کردند و تا پایان سال از پوشش رسانه‌ای و حمایت استودیوی بزرگ تولیدکننده فیلم برخوردار شدند. حتی نیویورک تایمز صحنه شش دقیقه‌ای حضور آنها بر پرده سینما را به «همنشینی بن هور با اسپارتاکوس» تشبیه کرد. ۱۳سال از آن فیلم گذشته است و این بازیگران بزرگ دوباره در یک درام جنایی با درجه R همبازی یکدیگر شده‌اند با این تفاوت که «قتل عادلانه» بر خلاف «مخمصه» سرشار از انبوه صحنه‌های اشتراکی پاچینو و دونیرو است که در نقش دو پلیس کهنه‌کار نیویورک به دنبال یک قاتل سریالی هستند.
به علاوه این‌بار به جای یک استودیوی بزرگ شرکت کوچکی به نام «Overture Films» فیلم را عرضه می‌کند و البته رسانه‌ها هم با جملاتی مانند «چگونه یک قدرت افول می‌کند / لس‌آنجلس تایمز» و «پلیس‌های ترشروی پیر / تایم» فیلم را نواخته‌اند.
چرا هالیوود و مطبوعات که از همکاری اولیه دونیرو و پاچینو تا آن حد استقبال کردند و آن را یک لحظه سینمایی جاودانی نامیدند– جفت شدن دو نفر از بزرگ‌ترین بازیگران نسل خود- این‌بار فریاد و افسوس به راه انداخته‌اند و با شنیدن نام فیلم شانه خود را بالا می‌اندازند؟ پل دیگارابدین مدیر سایت Media by Numbers معتقد است: «همکاری این دو نفر در «قتل عادلانه» درست مانند این است که محمدعلی کلی و جان فریزر تصمیم به مبارزه با یکدیگر گرفته باشند اما مردم تره هم برای مبارزه آنها خرد نکنند». بی‌علاقگی صنعت سینما به «قتل عادلانه» از یک سو نشان می‌دهد اعتبار و ارزش اعتبار ۱۳ساله پاچینو و دونیرو تا چه میزان آسیب‌دیده است و از سوی دیگر مشخص می‌کند استودیو‌ها واقعا به فیلم‌هایی که آنها را ستاره‌ کرده‌اند روی خوش نشان نمی‌دهند. «قتل عادلانه» نه یک فیلم کلاسیک در حد و اندازه‌های «پدر خوانده» است و نه می‌تواند مانند «مخمصه» نقدهای مثبتی برانگیزد. این فیلم بیشتر شبیه یک تریلر جنایی معمولی است که به جای اکران محدود در ۳۱۰۰ سالن سینما نمایش داده شده می‌شود. اما مطمئنا به لحاظ اقتصادی می‌تواند در آغاز نمایش با موفقیت همراه شود.
حتی کریس مک‌گارک مدیر اجرایی Overture Films می‌گوید: «حتی اگر ۲۵ میلیون دلار هم بفروشد راضی خواهیم بود». با این حال چنین عددی در مقابل میزان فروش فیلم «مخمصه» که آن زمان استودیوی برادران وارنر عرضه شد بسیار کمتر است. جف رابینف مدیر بخش سینمایی استودیوی برادران وارنر اخیرا در گفت‌وگو با وال استریت ژورنال گفته است که «تمرکز بر فیلم‌های بزرگ تعهد‌ات بزرگی هم می‌طلبد». چنین جمله‌ای را این‌گونه باید تفسیر کرد: آنها فیلم‌هایی زیر ۵۰ میلیون دلاری‌شان را با حضور ستاره‌های اسکار برده‌ای مانند پاچینو و دونیرو تولید می‌کنند و برای فیلم‌های بالای ۲۰۰ ‌میلیون دلار سراغ بازیگران شنل‌پوش می‌روند. شاید به همین دلیل است که وارنر در تابستان امسال دیگر بر فیلم‌های کم هزینه از جنس «قتل عادلانه» سرمایه‌گذاری نکرده و آنها را به Picture House و وارنر ایندیپندنت محول کرده است تا نیولاین سینما که یکی از شرکت‌های تابعه‌اش محسوب می‌شود را به شرکتی بزرگ تبدیل کند. در مقابل شرکت پارامونت ونتیج که از توابع پارامونت است هم آرام آرام خود را بالا می‌کشد. مک‌گراک می‌گوید: «استودیو‌های امروزه صرفا در فیلم‌های پرهزینه و البته کم‌خطر سرمایه‌گذاری می‌کنند». در نتیجه دیگر نباید تعجب کرد که چرا یک فیلم پلیسی با حضور یک جفت بازیگر سن و سال‌دار حامی مالی مناسبی پیدا نمی‌کند و دست شرکت‌های کوچک می‌افتد. هالیوود امروز دیگر هالیوود دوران تولید «مخمصه» نیست. البته پاچینو و دونیرو هم دیگر پاچینو و دونیروی «مخمصه» نیستند.
جف ولز یکی از نویسندگان Hollywood Elsewhere می‌گوید: «۱۳ سال پیش آنها حضور چشم‌نوازی داشتند و در عین لاغر بودن عضلات خود را به رخ می‌کشیدند. ۱۳ سال پیش آنها بازیگران میانسالی بودند که موهای‌شان به خوبی آرایش شده بود. این روزها آن دو دیگر اقتدار گذشته را ندارند،‌ موهای‌شان به سفیدی می‌زند، قدشان خمیده شده است و کمتر سرگرم‌مان می‌کنند. تماشای بازی آنها در فیلم جدید درست مانند این است که بخواهید یک قرص بزرگ را قورت بدهید. آنها دیگر ماچیسموهای شگفت‌انگیز سابق نیستند». البته فارغ از این رویکرد تحقیرآمیز نسبت به سن پاچینو و دونیرو که هر بازیگری ناگزیر گرفتار آن می‌شود نمی‌توان انکار کرد که هر دوی در سال‌های اخیر در فیلم‌های بدی حضور پیدا کرده‌اند که بی‌تردید اسم و رسم آنها لکه‌دار کرده است. پاچینوی ۶۸ ساله در فیلم‌‌های سطح پایینی مانند «جیگیل»، «نوآموز» و «۸۸دقیقه» ایفای نقش کرده است که به دلیل تازگی‌شان در ذهن تماشاگران، بر نقش‌های ماندگار وی در «پدرخوانده» و «صورت زخمی» سایه می‌اندازند. دونیروی ۶۵ ساله هم در کمدی‌های پول‌ساز و البته بی‌مزه مانند «ملاقات با فاکر‌ها» و «تحلیلش کن» بازی کار کرده است تا با این کار تماشاگران از نسل بازیگر شمایل گونه‌ای که در «راننده تاکسی و گاو خشمگین» حضور داشته است گریزان شوند. البته مک‌گراک معتقد است: «پاچینو و دونیرو آنقدر قدرت دارند که بتوانند حواس تماشاگران را از نقش‌کمدی و فانتزی این سال‌های خود پرت کنند و آنها را به در قالب دو کارآگاه پلیس نیوریورک بپذیرند.
فیلم‌های دهه ۷۰ و ۸۰ آنها هنوز هم از تلویزیون پخش می‌شود و تماشاگران دوران اوج آنها را از یاد نبرده‌اند.»

دو نگاه به فیلم «قتل عادلانه» گرفتار در لی‌لی‌پوت

برخی از مردم فکر می‌کنند حتی اگر رابرت دونیرو و آل پاچینو از یک دفتر تلفن هم روخوانی کنند باز هم نتیجه هیجان‌انگیزی حاصل می‌شود. خب؛ دفتر تلفن را بیاورید! «قتل عادلانه» با نام دیگر «نمایش آل و باب» یک فیلم پلیسی همراه با درامی با محوریت نظم و قانون است؛ فیلمی که با صفت کسل‌کننده تعریف می‌شود و تنها به درد AARP (انجمن آمریکایی بازنشستگان) می‌خورد. پاچینو ۶۸ ساله و دونیرو ۶۵ ساله در این فیلم نقش دو پلیس‌ کهنه‌کار نیویورک سیتی را بر عهده دارند و به دنبال قاتلی سریالی هستند که فقط جان نخاله‌هایی را می‌گیرد که از دادگاه قسر در رفته‌اند. این قاتل سریالی در صحنه جرم اشعاری از خود به یادگار می‌گذارد که در آنها دلیل عادلانه بودن قتلش را توضیح داده است. هی! شاید این قتل‌ها کار یک پلیس باشد؟ شاید خود آل یا باب قاتل باشند؟
امیدوار بودم فیلمنامه‌نویس این فیلم راسل جیوریتز بیشتر از آنکه از «هری کثیف» دزدی می‌کرد از فیلمنامه «نفوذی» (Inside Man) که خودش نوشته بود چیز یاد می‌گرفت. همچنین امیدوار بودم جان آونت برای کارگردانی این فیلم انتخاب نمی‌شد. مگر همین پنج ماه پیش ندیدیم چطور آونت پاچینو را در فیلم مفتضحانه «۸۸ دقیقه» به کار گرفت؟ شکست آن فیلم کافی نبود؟ تنها دستاویز «قتل عادلانه» در سایه خیره شدن به ستاره‌هایش به دست می‌آید. به قول یکی از پلیس‌هایی که ستایشگر آنها است: «پاچینو و دونیرو مانند لنون و مک‌کارتنی هستند». واقعیت این است که پاچینو و دونیرو در این فیلم بازی نمی‌کنند و صرفا مانند دو گالیوری هستند که به ناچار گرفتار اهالی لی‌لی‌پوت شده‌اند. قبول! تماشای تلاش پاچینو و دونیرو برای دستگیری آدم بد‌ها جذاب است اما صحنه نفس‌گیر و مشترک آنها در «مخمصه» ارزش بسیار بیشتری دارد. آن دو در این نمایش دو ساعته به جای اینکه به خدمت تحسین و ستایش ما دربیایند از آن سوءاستفاده می‌کنند.
● پایان عمر دو بازیگر
منولا دارگیس (نیویورک تایمز): آه؛ چه می‌شد اگر رابرت آلدریچ زنده بود! همانقدر که آن استاد سینمای عامه‌پسند و خالق فیلم ترسناک عجیب و غریب «بر سر بیبی جین چه آمد؟» توانست ویترین باشکوهی برای ستاره‌های فیلمش (بت دیویس و جوان کرافورد) فراهم کند در مقابل جان آونتِ ناتوان نتوانسته است در هدایت دو ستاره خود (آل پاچینو و رابرت دونیرو) سررشته کار را به دست بگیرد. پاچینو و دونیرو به عنوان رب‌النوع‌های سینمای دهه ۷۰ در «قتل عادلانه» توان مردانگی خود را کنار هم قرار می‌دهند و پیشانی‌ چین خورده، صدای غرش مانند و ظاهر جدی و گهگاه گیج خود را به شکل یک دونوازی در یک بی‌مووی (نزدیک به سی مووی) به نمایش می‌گذارند که احتمالا وقتی کارچاق‌کن‌ها ایده فیلم را در گوش‌شان زمزمه کرده‌اند ایده فوق‌العاده‌ای به نظر آمده است.
آقای آونت که آخرین فیلمش مزخرفی مانند «۸۸ دقیقه» بود (به همراه یکی از بدترین بازی‌های آقای پاچینو) اصلا در حد و اندازه‌های چنین فیلمی نیست اما با دید منصفانه باید گفت در این مواقع که ستاره‌ها موقعیت خود را به خطر می‌اندازند به سختی می‌توان مقصر اصلی را شناسایی کرد.
آقای پاچینو و آقای دونیرو مانند اغلب بازیگران هنگام بازی احتیاج به دست توانای یک کارگردان دارند که اقتداری رویایی داشته باشد و بتواند آنها در جای درست قرار دهد و نگذارد هنگام بازی به تیک‌های عصبی و حقه‌های ظاهری پناه ببرند. آقای پاچینو در فیلم جدید بر حجم بازی خود افزوده است و آقای دونیرو هم ابتدا به چیزی خیره می‌شود و در نهایت خشم خود را بروز می‌دهد که البته بازی هر دوی‌شان به همین دلیل در بیشتر صحنه‌ها آسیب دیده است. «قتل عادلانه» بیش از هر چیز مجموعه‌ای در هم و بر هم از فیلم پلیسی‌های بازیافت شده و کلیشه‌های قاتلان سریالی است (به سختی می‌توان باور کرد که فیلمنامه‌نویس فیلم راسل جیوریتز همان کسی است که فیلمنامه «نفوذی» را نوشته است). «قتل عادلانه» حتی با بدترین فیلم‌های دو بازیگرش هم فاصله زیادی دارد. به نظر می‌آید آقایان پاچینو و دونیرو با این فیلم واقعا به پایان عمر بازیگری‌شان نزدیک شده‌اند.

قتل عادلانه Righteous Kill
کارگردان: جان آونت / تهیه‌کنندگان: جان آونت، باز داویدسن، آوی لرنر/ فیلمنامه‌نویس: راسل جیوریتز / بازیگران: رابرت دونیرو، ‌آل پاچینو،‌ کرتیس جکسون، جان لگوئیزامو، دنی والبرگ، کارلا گوجینو، تیلبی گلاور / مدیر فیلمبرداری: دنیس لنویر / موسیقی: اد شیمور/ تدوین: پل هیرش/ محصول ۲۰۰۸ آمریکا / زمان نمایش: ۱۰۰ دقیقه /خلاصه داستان: دو کارآگاه کهنه‌کار پلیس نیویورک سیتی (آل پاچینو و رابرت دونیرو) درگیر رمزگشایی از پرونده‌ای هستند که سال‌ها پیش مختومه اعلام شده است. قتل‌های جدید شباهت‌هایی با قتل‌های پرونده قدیمی دارد و این احتمال را تقویت می‌کند که روستر (پاچینو) و تورک (دونیرو) فرد دیگری را به جای قاتل سریالی روانه زندان کرده باشند. قاتل در صحنه جرم نشانه‌ای از خود به یادگار می‌گذارد تا به پلیس بفهماند قتل‌ها‌یش عادلانه بوده است و مقتول‌ها مستحق مرگ بوده‌اند. کارآگاه‌های فیلم با پیدا شدن این نشانه‌ها احتمال می‌دهند قاتل یکی از افراد پلیس است و می‌خواهند مجرمانی را که از دست دادگاه قسر در رفته‌اند، شخصا مجازات کنند.

منبع: روزنامه کارگزاران