فيلم هاي کراننبرگ از نگاه جي. هوبرمن
فيلم هاي کراننبرگ از نگاه جي. هوبرمن منتقد ستايش کننده او / خوشه هاي خشم
فرشته شيطان صفت / قول هاي شرقي (2007)
يک فيلم پرشور و هيجان که هوشمندي قابل تحسين و توان تاثيرگذاري خود را از فيلمنامه استيو نايت وام گرفته است. «قول هاي شرقي» هم مانند «سابقه خشونت» تريلري جنايي است که داستان خود را بر مبناي ابهام اخلاقي و انزواي اجتماعي ويگو مورتنسن پيش مي برد که در قالب يک قهرمان نجات بخش و البته اکشن نقش اول فيلم را بر عهده دارد. کراننبرگ و فيلمنامه نويسش با تکيه بر اين شخصيت توانسته اند يک «فيلم ژانر» قابل اعتنا بسازند که بي شک از زمين تا آسمان با مشابهان خود تفاوت دارد. «قول هاي شرقي» ريتم يکدستي دارد و مي توان آن را مانند «سابقه خشونت» يک B Movie خوش ساخت و خوش ترکيب دانست. مارک برونينگ در جايي خاطرنشان کرده است کراننبرگ تقريباً در تمام فيلم هايي که بعد از سال 1982 کارگرداني کرده رفتار هاي بهنجار و تثبيت شده اجتماعي را به چالش کشيده است. در «قول هاي شرقي» هم مي توان رد پاي همين نگرش را مشاهده کرد که همراه با دو عامل خشونت کنترل شده و فضاسازي پر از جزئيات باعث ارزشمندي فيلم شده است. ابهام اخلاقي در اين فيلم به قدري پيچيده است که آنا درنهايت هم نمي فهمد نيکلاي فرشته يي نجات بخش است يا شيطاني خطرناک. غافل از اينکه نيکلاي کسي نيست جز همان «فرشته شيطان صفتي» که بارها مشابهش را در فيلم هاي کراننبرگ ديده ايم.
معصوميت از دست رفته / سابقه خشونت(2006)
«تاريخچه يي از خشونت» فيلمي است که مضمون «مرد عوضي» هيچکاک را در بستر داستاني استعاري به تصوير کشيده است. داستاني که البته ربط چنداني به عنوان فيلم ندارد، کراننبرگ در اين فيلم از خشونت براي نفي خشونت استفاده کرده است تا آگاهانه جذابيت هاي خشن داستان خود را به چالش بکشد. ويگو مورتنسن و ماريا بلا را مي توان ساکنان يک ديزني لند امريکايي دانست که مورد حمله مهاجمان (نه چندان) بيگانه قرار مي گيرند. اين مهاجمان از آن دست آدم هايي هستند که امريکاييان هميشه از آنها وحشت دارند و حاضرند براي اينکه گرفتار خشونت و درنده خويي آنان نشوند دست به هر کاري بزنند. فضاسازي «سابقه خشونت» فيلم هاي اوايل دهه 50 را به يادمان مي آورد با اين تفاوت که به جاي لحن شاد و سرخوشانه آن فيلم ها اين بار با ترس و تهديد خانمان سوزي مواجهيم که قرار است زندگي يک خانواده را از هم بپاشد. معصوميت از دست رفته شخصيت هاي فيلم و تحولات روحي و رواني آنها هم از خصوصيات منحصر به فرد فيلم است که نبايد به آساني از کنارشان گذشت.
واهمه هاي شاعرانه / عنکبوت (2002)
«عنکبوت» فيلمي است که در مواجهه با بيماري اسکيزوفرني به جاي اتخاذ رويکردي پزشکي به سراغ نگرش شاعرانه رفته است. کراننبرگ در «عنکبوت» رويکرد شاعرانه را با واهمه هاي اگزيستانسياليستي ترکيب کرده است تا محصول نهايي به فيلمي روانشناختي تبديل شود که لطافت و خشونت احساسي را توامان به تصوير مي کشد. کراننبرگ مي دانسته که اکتفا به رفتارهاي بيمارگونه شخصيت اول تماشاگران را نسبت به فيلم دلزده مي کند و به همين دليل خصيصه هاي رواني ديگري نيز به او اضافه کرده است. البته تاثير رمان و فيلمنامه خوب پاتريک مک گراث را هم نبايد ناديده گرفت که بي شک در کيفيت فعلي فيلم تاثير زيادي گذاشته است. ناگفته نماند در رمان مک گراث خشونت بيشتري وجود دارد که کراننبرگ با صرف نظر از آنها هوشمندانه روابط خانوادگي شخصيت هاي داستان را پررنگ کرده است تا از اين طريق بر غناي مضموني فيلمش بيفزايد.
استعاره نهيليسيتي / تصادف (1996)
«تصادف» در به تصوير کشيدن فضاي ماليخوليايي خود هيچ انعطافي به خرج نداده است تا سوژه غيرعادي و عجيبش گرفتار سطحي نگري نشود و در عمق باقي بماند. «تصادف» را از جهت ايده عشق به درد براي کسب آرامش مي توان با فيلم «باشگاه مشت زني» مقايسه کرد. فيلم ديويد کراننبرگ هم مانند فيلم ديويد فينچر بيش از هر چيز استعاره يي اجتماعي از تاريخ معاصر است؛ استعاره يي نهيليستي که به وضعيت بشر امروز با رويکرد دلسوزانه و نه مستبدانه مي نگرد. متاسفانه اکران «تصادف» با حواشي و جنجال هاي بسياري همراه شد و ارزش هاي واقعي اش در سايه آن حواشي کمتر ديده شدند. اما با گذشت زمان با خيال راحت مي توان اين فيلم منحصر به فرد را يکي از بهترين فيلم هاي دهه 90 دانست.
فانتزي بي سر و ته / سور عريان (1991)
«سور عريان» فيلمي است با بازي بازيگراني همچون پيتر ولر، يان هلم و جودي ديويس؛ يک داستان تکراري بي حس و حال که قرار است با سر و شکل جديد و فريبنده يي به تماشاگر قالب شود. فيلمي که گرچه تلاش خود را کرده است اما شبيه يک سريال کمدي شده که کسي به آن نمي خندد؛ فيلمي که چندان به رمان ويليام اس. بارو وفادار نمانده و تنها با يک اثر فانتزي بي سر و ته قابل مقايسه است.